تینتارلا دی لونا (Tintarella di Luna) – اولین فیلم کوتاه گاسپار نوئه

گاسپار نوئه در مستند Cinématon (سینماتن) - پرتره ی کمتر دیده شده ی گاسپار نوئه / Gaspar Noé Cinématon / Gaspar Noé Cinématon
Gaspar Noé in Cinématon – A Rather Unseen Portrait of Gaspar Noé
خرداد 5, 1397
تحلیل فیلم Peeping Tom
معرفی، نقد، و تحلیل فیلم چشم چران (Peeping Tom)
خرداد 5, 1397
گاسپار نوئه در مستند Cinématon (سینماتن) - پرتره ی کمتر دیده شده ی گاسپار نوئه / Gaspar Noé Cinématon / Gaspar Noé Cinématon
Gaspar Noé in Cinématon – A Rather Unseen Portrait of Gaspar Noé
خرداد 5, 1397
تحلیل فیلم Peeping Tom
معرفی، نقد، و تحلیل فیلم چشم چران (Peeping Tom)
خرداد 5, 1397
نمایش همه

تینتارلا دی لونا (Tintarella di Luna) – اولین فیلم کوتاه گاسپار نوئه

تینتارلا دی لونا (Tintarella di Luna) اولین فیلم کوتاه گاسپار نوئه است که او در سال 1985، در سن 22 سالگی ساخته. علاوه بر کارگردانی این اثر، گاسپار نوئه فیلمنامه ی آن را نیز خودش نوشته، تدوین آن را خودش انجام داده، و ماکت هایی هم که در فیلم استفاده کرده خودش درست کرده. در این مقاله به معرفی و بررسی Tintarella di Luna گاسپار نوئه می پردازم که به نسبت کار های دیگر گاسپار نوئه کمتر دیده و تحلیل شده.

 

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

گاسپار نوئه فعالیتش به عنوان فیلمساز را با این فیلم کوتاه شروع کرد. او در زمان ساخت این فیلم در سال 1985، 22 ساله بوده، و هنوز به طور کامل از محیط دانشگاه خارج نشده بود. او طبق سنتی که حتا تا به امروز در پیش گرفته، تقریبن همه ی کار های پشت صحنه این فیلم را خودش انجام داده. او علاوه بر کارگردانی و نوشتن فیلم نامه ی Tintarella di Luna، ساختن ماکت هایی که برای فیلم برداری استفاده شده، و تدوین فیلم را نیز بر عهده داشته.

شاید جالب باشد بدانید پدر گاسپار نوئه، یعنی لوئیس فلیپ نوئه، هم در این فیلم بازی کرده (او نقش قاتل را دارد). همچنین گاسپار نوئه در میان نویسی در آخر فیلم، این فیلم را به مادرش، نورا مورفی (Nora Murphy) تقدیم کرده. پدر گاسپار نوئه خود هنرمندی سرشناس است؛ حتا می توان گفت تا چند سال پیش، شهرت پدرش از خودش بیشتر بوده. لوئیس فلیپ نوئه نقاش سرشناسی است، که نوآور سبکی به نام نئوفیگوراتیو در نقاشی است. (در مورد Luis Felipe Noe در سایت رسمی اش بخوانید)

تینتارلا دی لونا (Tintarella di Luna) - اولین فیلم کوتاه گاسپار نوئه

لوئیس فلیپ نوئه

این فیلم اگر چه روی فیلم 35 میلیمتری گرفته شده، و اصولن می بایست کیفیت تصویر مناسبی داشته باشد، اما تمام نسخه هایی که در اینترنت موجود است کپی از روی نسخه ی دیجیتالی این فیلم هستند و کیفیت تصویر و صدای فوق العاده ضعیفی دارند. البته چه بسا خود گاسپار نوئه از عمد فیلم را با کیفیت تصویر ضعیف ساخته باشد با به فضای دلگیر آن بیافزاید.

Tintarella di Luna فیلمی فرانسه زبان است، اما عنوان آن به ایتالیایی است. در واقع Tintarella di Luna که قابل ترجمه به «رنگ مهتاب گرفته» است عنوان آهنگ راک اند رول ایتالیایی ساخته شده در سال 1959، با صدای خواننده ی ایتالیایی، مینا (Mina)، است. از آنجا که در تیتراژ این فیلم، این عنوان بدون ترجمه ی فرانسه ی آن استفاده شده، من هم در همه جای این مقاله به آن با عنوان اصلی ایتالیایی آن اشاره می کنم.

 

جزئیات تکنیکی Tintarella di Luna گاسپار نوئه

زبان: فرانسه

تاریخ ساخت: 1985

زمان: 17 دقیقه

فرمت: فیلم 35 میلیمتری

رنگ: سیاه سفید و بخشی رنگی

 

بازیگران Tintarella di Luna گاسپار نوئه

Cécile Ricard در نقش شارلوت

Antoine Mosin در نقش ماریو

Pierre Bonnafet در نقش بتو (دوست ماریو)

André Dupon در نقش پپینو

J. Scheffer در نقش دزد

Luis Felipe Noe در نقش قاتل

Rafael Gumucio در نقش بچه

Olivier Achard در نقش صخره نورد

Carlos Kusnir در نقش ماشینکار

 

پشت صحنه ی Tintarella di Luna گاسپار نوئه

کارگردان: گاسپار نوئه

فیلمنامه نویس: گاسپار نوئه

سینماتوگرافر: Renaud Cayla

تدوین: گاسپار نوئه

صدا: Samuel Cohen

شرکت تهیه کننده: Les Productions Nocturnes

 

سیناپس Tintarella di Luna گاسپار نوئه

فیلم با میان نویسی با این مضمون شروع می شود: در میان صخره ها دهکده یی قرار دارد که در آن نه آب به اندازه ی کافی پیدا می شود و نه غذا. بیماری یی فراگیر شده، و افراد ضعیف مرده اند. اما زنی به نام شارلوت همچنان دوام آورده. سپس، تقریبن تا پایان فیلم، سرگذشت شارلوت را به عنوان قهرمان فیلم دنبال می کنیم.

(اگر هنوز فیلم را ندیده اید جهت لو نرفتن داستان، از خواندن این بخش خودداری کنید)

پس از میان نویس، شارلوت، زنی میانسال، و همسر او، ماریو، مردی خشن و بد دهن، را می بینیم. ماریو آمار مرده های روز را ظاهرن خطاب به مادرش که در داخل خانه یی است _و ما نمی بینیمش_ می گوید بعد و از شارلوت می خواهد با او به بستر برود. از بلندگویی صدای گوینده ی رادیو یی را می شنویم که به شنوندگان شب بخیر می گوید و برنامه اش را تمام می کند. سپس تصویر دو مرد را می بینیم که در تاریکی شب نشسته اند، یکی از آن ها با لکنت به زنی که در رودخانه غرق شده اشاره می کند و خطاب به مرد ساکتی که تا پایان فیلم همه ی شخصیت ها را زیر نظر می گیرد اما هیچ صحبتی نمی کند، می گوید که فردا خواهد رفت. در صحنه ی بعدی می فهمیم که او قصد دارد با صخره نوردی خود را از دهکده نجات بدهد (یا کمک بیاورد).

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

صبح، در حالی که گوینده ی رادیو از بلندگو های سرتاسر دهکده موسیقی پخش می کند و تبلیغ مغازه ی خوار و بار فروشی پیپینو را می کند، ماریو و شارلوت را در حال سککس در بستر می بینیم؛ سککسی که کاملن حالت فاعل و مفعولی دارد، و شارلوت مثل مرده یی خود را در اختیار ماریو قرار داده. سپس بتو، دوست ماریو می آید و می گوید کسی سیب زمینی هایش را دزدیده. ماریو با بتو به سمت کافه یی می روند در حالی که ماریو راجع به انتقام گرفتن از کسی که به باغچه ی بتو دستبرد زده سخنرانی می کند، و همچنین از بی غیرتی مردی می گویند که همسرش با مردان دیگر می خوابد.

سپس دو جوان را همراه با یک پسر بچه می بینیم که راجع به سککس حرف می زنند. در همین حین شارلوت که لباس پوشیده و از خانه اش بیرون آمده از جلوی آن ها رد می شود و به آن ها سلام می کند. آن ها پشت سر او با اشارات جنسی راجع به اش حرف می زنند.

بعد فروشگاه پپینو را می بینیم. مردی قصد دزدی از پپینو را دارد، که پپینو مچ او را می گیرد و با اسلحه تهدیدش می کند. سپس در حالی که پپینو دارد کرکره ی مغازه اش را پایین می کشد، شارلوت ظاهر می شود و با عشوه سمت پپینو می رود. پپینو او را می بوسد و با هم داخل مغازه ی می روند.

مدتی بعد تر ماریو را داخل کافه می بینیم، در حالی که هنوز دارد برای دوستش سخنرانی می کند. سپس خداحافظی می کند و می گوید که امشب به خانه ی مادرش می رود.

شارلوت و پپینو از مغازه بیرون می آیند در حالی که می گویند که چقدر به شان خوش گذشته. اما صدای همسر پپینو می آید و پپینو از ترس زود خداحافظی می کند. شارلوت از پپینو می خواهد که بگذارد پیش او بماند، اما پپینو فقط می گوید که هر وقت چیزی خواست پیش او بیاید. بعد از رفتن پپینو، شارلوت که از تاریکی هوا ترسیده، برای رفتن مستأصل است.

مجددن دو جوان و کودک را، این بار در کافه، می بینیم که باز هم راجع به سککس حرف می زنند. کودک مجله ی پوررنوگرافی دست گرفته و به آن خیره شده است. یکی از دو جوان مجله را از او می قاپد و بعد از کافه بیرونش می کنند، در حالی که کودک داد می زند که نمی خواهد برود.

شارلوت را می بنیم که پیش همان دزد مغازه ی پپینو می رود و با زاری از او می خواهد که به او کمک کند زودتر به خانه برود. اما دزد از او تقاضای پول می کند؛ اما شارلوت ندارد. دزد او را هل می دهد که برود پی کارش، و وقعی به حرف شارلوت که می گوید او هر چه باشد دوست همرسرش است نمی گذارد.

شارلوت سپس پشت پنجره ی پپینو می رود. همسر پپینو متوجه او می شود و از پپینو می پرسد نکند این زن با او کار دارد؟ اما پپینو که ترسیده فقط می گوید که نه، او زن ماریو است و کاری با او ندارد.

شارلوت به ناچار پیاده و تنها راه می افتد که برود خانه، اما مرد ساکتی که ابتدای فیلم دیدیم، و در تمام روز از بالای بالکن بلندش رفت و آمد مردم دهکده را زیر نظر گرفته بود، جلوی او سبز می شود و به قصد تجاوز به او دست اندازی می کند. شارلوت مقاوت می کند، و مرد با او کلنجار می رود. شارلوت از حال می رود، و مرد او را داخل رودخانه پرت می کند. سپس خودش زیر گریه می زند.

سپس پپینو را جلو خانه ی مادرش می بینیم که فریاد می زند «مامان، مامان» اما جوابی نمی آید. بعد صحنه هایی کوتاه از تاریکی دهکده می بینیم. دوربین رو به بالا حرکت می کند تا صورت و نیم تنه ی مردی با لباس کار بر لبه ی چیزی دیوار مانند ظاهر شود. در زاویه یی دیگر آن مرد را می بینیم که ماکت بزرگ استوانه مانندی را از هم باز می کنند و جسد شارلوت، که در واقع عروسکی کوچک است، را از داخل رودخانه ی کف ماکت بر می دارد و در جیبش می گذارد. سپس با بی خیالی و رقصان، در حالی که به آهنگ Tintarella di Luna گوش می دهد از کارگاهی که در آن بود خارج می شود.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

در آخرین صحنه سر صخره نورد را بر لبه ی دیواری می بینیم که به نظر می رسد همان لبه ی ماکت باشد. و بعد از آن میان نویس آخری بر صحنه آشکار می شود که پیامی با این مضمون می دهد: ماشین کار به دریا رفت درحالی که بیماری جان بقیه ی سکنه را هم گرفت. صخره نورد هم از گرسنگی مرد.

 

تحلیل Tintarella di Luna گاسپار نوئه

خود گاسپار نوئه (به نقل از سایت طرفداران او) راجع به این فیلم گفته:

«این فیلم درباره ی زنی است که بعد از راندوو با معشوقش، باید از رودخانه رد شود تا به خانه اش برگردد. شب شده و او پولی ندارد. از آن جا که قایق ران قبول نمی کند بدون پول او را به خانه برساند، او مجبور می شود از روی پلی رد شود که روی آن توسط قاتل روانی یی که نقشش را پدرم بازی می کند به قتل می رسد. همه این اتفاقات در ته کوه آتشفشانی اتفاق می افتد، و مردی از بالا نظاره گر همه چیز است؛ مثل موجودی خدا گونه که نظاره گر تحولات شخصیت ها است.

این فیلم موفق شد از فستیوالی به فستیوال دیگر برود، و از تلویزیون پخش بشود. فکر می کنم یکی از اولین فیلم های کوتاهی باشد که توسط شبکه ی کانال+ خریداری شد. این فیلم درست قبل از فیلم کله پاک کنی (Eraserhead) دیوید لینچ روی آنتن این شبکه رفت، که برای من افتخار بزرگی است. موفقیت این فیلم باعث شد به کارم ادامه بدهم. در آن زمان در حین گذراندن واحد های آزاد فلسفه، فیلمنامه هم می نوشتم؛ از جمله ی آن چرک نویس فیلم آشغال گوشت (Carné) بود.»

 

دنیای دلگیر فیلم

فیلم Tintarella di Luna با آهنگ غمگین و دلهره آوری شروع می شود، که همراه با اطلاعاتی که میان نویس ابتدای فیلم از دهکده یی رو به ویرانی می دهد، و تصاویر تیره و دلگیری که بعدن می بینیم، به ما حسی ناخوشایند و پر اضطراب می دهد. فرقی نمی کند شب باشد یا روز، تصاویری که می بینیم همه با کنتراست بالاست و چهره ی بازیگر ها بسیار تیره است، به طوری که اجزا صورت و میمیکشان به سختی قابل تشخیص است. صدای رعد و برق در میانه ی فیلم هم به دلهره آور بودن فضای فیلم می افزاید و انگار وعده ی واقعه یی مخرب را می دهد. اوج دلهره با صدای تپش تند قلب در صحنه ی قتل، و درگیری شارلوت به اوج می رسد. اما سکانس پایانی فیلم چون عامل ضد اوج عمل می کند، تمام حس دلهره ی ناگهان فروکش می کند، و به مخاطب یادآوری می کند که در حال تماشای فیلم بوده. به عبارت دیگر پایان فیلم به مثابه ی شکستن دیوار چهارم عمل می کند؛ ویژگی یی که در کار های بعدی با استفاده از میان نوشته ها تکرار می شود.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

حسی از نا امیدی کاراکتر ها را فرا گرفته، از لحظه یی که چهره ی غمزده شارلوت را درحالی که به بلندگو خیره شده متوجه این موضوع می شویم. حرکات و صحبت های هیچ یک از کاراکتر ها بوی امید نمی دهد. جوان ها و بزرگتر ها وقتشان را با غیبت و قپی آمدن می گذرانند. تنها صخره نورد است که با لکنت می گوید که فردا از اینحا می رود _اگرچه در پایان فیلم می فهمیم که او هم نجات پیدا نمی کند و از گرسنگی می میرد.

زنی که در ابتدای فیلم جسدش را در رودخانه می بینیم یاد آور سرنوشت محتوم شارلوت است؛ شاید این هم کار همان قاتل باشد، یا نشان گر سرنوشت تکراری آدم ها. مجددن عنصری که در فیلم های آینده ی گاسپار نوئه نظیر بی بازگشت، عشق، و وارد خلأ شو تکرار می شود.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

 

سککس به عنوان چیزی نفرت انگیز

در ابتدای فیلم ماریو، همسر شارلوت، با بی خیالی و بی تفاوتی خبر مرگ 6 نفر را اعلام می کند و بعد رو به شارلوت می گوید «بیا بریم تو، حششری ام.» این اولین اشاره از بسیار اشارات جنسی در این فیلم است. و در واقع در هیچ مورد از این اشارات، از رابطه ی جنسی به عنوان چیزی زیبا یا دلنشین یاد نشده؛ بلکه از آن به عنوان یک جور معامله، یک جور تنبیه، و یک جور قدرت نمایی یاد می شود. در ادامه ماریو و شارلوت را در حال سککس می بینیم، یا بهتر است بگوییم ماریو را در حال کام گرفتن از شارلوت که مانند تکه یی گوشت در اختیار او قرار گرفته. سپس ماریو، که تا چند لحظه قبل تر داشت درباره ی رابطه های جنسی اش با زنی به نام لولا برای زنش تعریف می کرد و او را بخاطر سرد مزاجی اش تحقیر می کرد، برای دوستش بتو راجع به غیرت سخنرانی می کند. او می گوید فلانی دیووسی بی غیرت است، غافل از این که خودش هم همینطور است.

 

 

سپس دو جوان را می بینیم که برای پسری خردسال از تجربیات جنسی، مجددن، کامجویانه شان تعریف می کنند، و بعد راجع به پاهای شارلوت خرده گفت و گو هایی می کنند؛ پسرک هم از آن ها تقلید کرده و می گوید او شورت شارلوت را دیده. بار دیگر که این دو جوان و پسرک را در کافه یی می بینینم، آن ها هنوز مشغول غیبت های جنسی، این بار درباره ی زوجی که مشغول رقصیدن اند هستند. پسر بچه مجله ی پورنوگرافی یی را دارد تماشا می کند، که مورد کنایه و تمسخر یکی از جوان ها قرار می گیرد.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

شارلوت سمت مغازه ی پپینو می رود، و این بار نوبت کامجویی پپینو است، تا در قبال سککس به او مقداری خوراکی بدهد. شارلوت وقتی به پپینو می گوید که او را دوست دارد و می خواهد با او بماند، با جواب سرد پپینو مواجه می شود که به او فقط می گوید که هر وقت چیزی خواست پیش او بیاید _یعنی او فقط دنبال سککس معامله یی است، نه عشق.

نهایتن، در پایان فیلم، نوبت قاتل کم حرف است تا به شارلوت دست اندازی کند، اگرچه او مقاومت می کند.

سککس به عنوان چیزی تلخ و نفرت انگیز را در همه ی فیلم های دیگر نوئه نیز می بینیم. به جز چند مورد انگشت شمار در فیلم های گاسپار نوئه، سککس چیزی همراه با عشق نیست، بلکه سراسر خشونت، سرکوب، کامجویی، و معامله است.

 

خشونت و انتقام

صحبت های ماریو با دوستش بتو راجع به انتقام گرفتن و کتک زدن فردی است که به بتو دستبرد زده. دو جوانی که همراه با کودکی راجع به سککس صحبت می کنند از خوردن سگی حرف می زنند که به آن ها حمله کرده بود. آن ها بعدن کودک را با خشونت مورد تمسخر قرار می دهند و از کافه بیرون می کنند. در جای دیگری از فیلم صدای شلیک گلوگه می آید، و کمی بعد تر پپینو را می بینیم که به روی آفتابه دزدی اسلحه می کشد. همان دزد بعدن تلافی اش را سر شارلوت در می آورد، با هل دادن و راندن او. و نهایتن این خشونت با اقدام به تجاوز و قتل شارلوت به اوج می رسد.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

دنیایی که گاسپار نوئه می شناسد دنیایی سرد و خشن است که در آن بدون دعوا کاری پیش نمی رود.

 

خدا به عنوان موجودی خشن و بی رحم

فیلم با صحنه یی که دوربین با زاویه ی عمود به سمت دهکده می رود شروع می شود _که به آن زاویه ی خدا نیز اطلاق می شود. سپس چهره ی غمزده ی شارلوت را در حالی که به بلندگو خیره شده، انگار که قبله یی باشد، می بینیم. حرف های گوینده ی رادیو یی که او را نمی بینیم مثل حرف های عنصری قاهر در سرتاسر فیلم پخش می شود. جالب است که تبلیغ مغازه ی پپینو که نماد ثروت و قدرت در جامعه است را نیز می کند. سپس دو کاراکتری را می بینیم که کلن جدا از دیگر کاراکتر های فیلم هستند. صخره نورد شاید نماد مسیحی باشد که می خواهد مردم را نجات بدهد ولی خودش هم قربانی می شود. قاتل کم حرف که در هر جای فیلم که او را می بینیم از ایوانی بلند حرکات مردم را می پاید، می تواند میر قضب یا فرشته ی مرگ خدا باشد، که در آخر جان شارلوت را شاید بخاطر گناه زنا می گیرد _البته به زعم خدایی سرکوب گر و ناعادل، چرا که تقریبن هیچ فرد سالمی در این دهکده نیست، و دست کسی نیست که به گناه آلوده نشده باشد؛ هرچه باشد شارلوت برای دوام آوردن در خانه ی مردی که کار نمی کند و وقتش را با غیبت کردن با دوست بی عرضه اش می گذراند ناچار به فاحشه گری شده.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

در آخر خود خدا را می بینیم که ماکت را باز می کند و جسد شارلوت را بر می دارد و در جیبش می گذارد و بعد به رقص و شادی با آهنگ تند Tintarella di Luna می پردازد. انگار این خدای نادان دربرابر ظلمی که به مخلوقاتش اعمال کرده کاملن بی تفاوت است، و در عین حال مجرمی بزرگ تر از شارلوت پیدا نکرده تا قصاص کند.

Tintarella di Luna گاسپار نوئه

 

Tintarella di Luna از دیدگاه فمینیستی

وقتی فیلم بی بازگشت اکران شد، با انتقاد مثبت و منفی توأم فمینیست ها مواجه شد. عده یی آن را فیلمی زن ستیزانه توصیف کردند و عده ی دیگری نظری برعکس داشتند. به این دیدگاه در قبال این فیلم در فرصتی مناسب خواهم پرداخت، اما بی شک می توان انتظار چنین رویکرد متناقضی را هم درباره ی Tintarella di Luna داشت.

در این فیلم تنها سه زن در میان عده ی زیادی مرد وجود دارد. یکی از این زن ها در ابتدای فیلم مرده است، دیگری شارلوت است که مورد استفاده ی جنسی قرار می گیرد و بعد کشته می شود، و آخری همسر پپینو است که زنی خانه دار و غافل از روابط جنسی همسرش است. هر بار هم از طرف کاراکتر های مرد فیلم صحبت از زن ها می شود، از آن ها به عنوان وسیله ی جنسی، یا عامل دیووسی و آبروریزی یاد می شود. اما آیا این کافی است تا بگوییم گاسپار نوئه زن ستیز است؟ به نظر من قطعن این طور نیست.

آیا با دیدن این فیلم به ما این طرز فکر القا می شود که شارلوت زنی خیانت کار بوده که به سزای عملش رسیده، یا زنی بوده که در جامعه یی کثیف و بی رحم، و در خانه ی شوهری بی عرضه و تن پرور ناچار به بقا با تن فروشی بوده است؟ فکر می کنم جواب مشخص است. به نظر می رسد گاپسار نوئه با مطرح کردن شارلوت به عنوان قهرمان داستان سعی کرده تا مظلومیت زن و اجحافی که در قبال زن در جامعه یی زن ستیز و با وجود خدایی مرد سالار صورت گرفته را به نمایش بگذارد. آهنگ Tintarella di Luna هم به نظر من ستایش زنانگی است، وگرنه هزاران آهنگ تند دیگر بود که نوئه می توانست برای فیلمش انتخاب کند.

 

جمع بندی در مورد فیلم Tintarella di Luna گاسپار نوئه

به نظر من فیلم Tintarella di Luna سرشار از نماد و اشارات فلسفی و مذهبی است. دهکده ی فلاکت زده نماد خلقت و جامعه ی مذهبی است. و مردی که از او تحت نام ماشین کار یاد شده نماد خداست. انتخاب چنین نامی اتفاقی نبوده. انگار خدا موجودی بی منطق و بی احساس مثل ماشین است که مشغول بازی کردن با مخلوقاتش است. در واقع گاسپار نوئه خلقت از دیدگاه مذهبیون را به سخره گرفته. دنیای مذهبیون، دنیایی تیره، غرق در ناامیدی، و ظالمانه است.

از دیدگاه فلسفی، فیلم Timtarella di Luna فیلم پر پیمانی است، اما شاید از نظری زیبایی شناسانه به بلوغی که گاسپار نوئه در فیلم های بعدی اش دست پیدا می کند نرسیده باشد. اما می توان چشمه یی از ویژگی های سینمای خاص گاسپارنوئه در این فیلم دید؛ مثلن، نمای عمودی از دهکده، تصاویر با کنتراست بالا، صداهای دلهره آور تپش قلب و رعد و برق، و همچنین میان نویس هایی که در فیلم های بعدی گاسپار نوئه به شکل بهتری به کار می روند.

 

نسخه های اینترنتی Tintarella di Luna گاسپار نوئه

تمام نسخه های این فیلم که در اینترنت توانستم پیدا کنم همگی دارای کیفیت تصویر و صدای نامطلوب هستند. برخی از آن ها حتا کمی کوتاه تر از نسخه های دیگر هستند و چند صحنه ی کوتاه از آن ها حذف شده. اما یک نسخه هست که کمی کیفیت بهتری دارد؛ در ادامه می توانید این نسخه از فیلم را ببینید. اما مشکل دیگر نبود زیر نویس مناسب است. هیچ گونه زیرنویس فارسی یی برای این فیلم تا این لحظه وجود ندارد. حتا زیرنویس فرانسه یا انگلیسی هم نتوانستم برای این فیلم پیدا کنم، و ناچار از زیرنویس اسپانیایی و پرتغالی یی که در اینترنت پیدا کردم تمام دیالوگ های این فیلم را به فارسی ترجمه کردم، که در ادامه می توانید بخوانیدشان. خوب است اگر خوانندگان این مقاله که بلدند زیرنویس درست کنند، برای کمک به فهمیدن این فیلم، زیرنویسی برای این فیلم با استفاده از ترجمه ی فارسی آن که حالا موجود است بسازند.

 

ترجمه ی دیالوگ ها و میان نویس های Tintarella di Luna گاسپار نوئه

متنی که در ادامه می خوانید ترجمه ی دیالوگ ها و میان نویس های فیلم است. از آنجا که زیرنویس فارسی یی برای این فیلم وجود ندارد، به نظرم رسید این ترجمه را اختیار علاقه مندان به سینمای گاسپار نوئه قرار بدهم.

 

در ته دنیا، در میان صخره ها، دهکده جای گرفته بود. آب دیگر جریان نداشت. بیماری یی فراگیر شده بود. غذا کمیاب شده بود. افراد ضعیف مرده بودند، و قدرت طبیعت حکم فرما بود. شارلوت، اگرچه، دوام آورده بود.

 

ماریو: 6 تا مرده داشتیم. شب خوش!

ماریو: هی شارلوت، بیا بریم تو. یالا، حشری ام.

شارلوت: اه، داریم میام دیگه…

ماریو: خیله خب، بابا. من دارم میرم تو.

گوینده ی رادیو: همسایگان عزیز، برنامه ی بی نظیر امروزمون تقریبن تموم شده. فردا دوباره میام پیشتون! شب خوش خوش خوش!

 

صخره نورد: ط ط ط طبیعت مارو رها کرده تو دل صخر ها. اونجا رو نگاه کن، یه زن غرق شده. م م م من فردا می رم.

 

گوینده ی رادیو: ضبط می کنیم… می خوایم برنامه مون رو در تاریخ 20 نوامبر 1963 با پخش آهنگی که دوست دارید ادامه بدیم. اما قبلش، یادتون نره، خوار و بار فروشی پپینو با بهترین اجناس در انتظار شماست. کره…آرد… لوبیا… بشتابید! الآنه که تموم بشه. پپینو پپینو در خدمت شما!

ماریو: می دونی چی می خوام بگم؟ می فهمی؟ مشکل از منه. ولی نه، مشکل از من نیست. می دونی چرا؟ چون لولا بهم حال می ده. اما تو… تو ذوق می زنی. آخرش می میری و نمی فهمی عشق یعنی چی. جون نداری انگار… تازه همسایه ها… صحبت از من که میشه مسخره ام می کنن.

ماریو: چی می خوای اینجا؟ گم شدی یا کاری چیزی داری؟

بتو: سیب زمینی هام…

ماریو: یعنی چی سیب زمینی هام؟

بتو: حروم زاده ها باغچه مو خراب کردن.

ماریو: دیدیشون؟

بتو: راستش نه.

ماریو: باشه… می دونم کار کیه. بیا بریم.

 

ماریو: این چوبو می بینی؟ بیا با همین بزنیم تو سرش. کار کرلیه. اما نگران نباش. اگه باباش نباشه تا می خوره می زنیمش. دیدی یارو چشم غره رفت برامون؟

ماریو: تو مخ تو هم می ره، نه؟ یارو می ذاره زنش با اون مرد چاقه بخوابه. یارو مرد نیست اصلن. اما ما غیرت داریم، می دونیم چقدر غیرت مهمه، مگه نه؟

 

جوان 1: داشتیم دختر خاله شو چند ساعت می کردیم.

بچه: بعد چی شد؟

جوان 1: دختره داشت از لذت ضف می کرد، اما یه سگ آشغال پرید رومون، اونم فرار کرد.

بچه: سگه چی کار کرد؟ گازتون گرفت؟

جوان 1: جوک می گی؟ سگه رو خوردیم.

شارلوت: سلام بچه ها.

جوان 1: ما؟ ما مردیم!

شارلوت: جدی؟ باشه، من می رم.

جوان 2: لنگاشو دیدی؟

جوان 1: آره!

بچه: من شورتشم دیده ام!

 

پپینو: چی می خوای؟

دزد: هیچی، هیچی…

پپینو: فکر کردی ندیدم؟ می دونم پولشونو نمی دی. پسشون بده.

 

شارلوت: وای شانس آوردم، هنوز بازید.

پپینو: نه دارم می بندم.

شارلوت: ای وای.

پپینو: اما شما فرق می کنید.

شارلوت: لطف داری شما.

پپینو: کاریه که ازم بر می آد.

 

گوینده ی رادیو: نمی دونم متوجه شدید یا نه، اما امروز… با یک آهنگ شروع می کنیم، تقدیم به افرادی که…

بچه: کجا داریم می ریم؟

جوان 1: می ریم کافه. بدو بیا.

 

ماریو: پس اینقدر خنگ بازی در نیار. می خوای بری پیش او یارو و بهش بگی «سیب زمینی هامو پس بده و گرنه سرتو می شکونم» بدون این که اول بفهمی باباش اونجاست یا نه؟ تو کلن عقلت کمه بابا. بیا، بخور. نه صبر کن. خیله خب، من می رم بخوابم. می رم خونه ی مادرم.

بتو: مرسی.

 

شارلوت: نگاه کن، هوا به این زودی تاریک شد.

زن پپینو: پپینو، شام حاضره.

پپینو: آروم حرف بزن!

شارلوت: امروز خیلی خوش حال بودم، می دونستی؟

پپینو: منم همینطور. به محض اینکه چیزی خواستی بیا پیشم.

شارلوت: می خوام باهات بمونم. دوست داری؟

 

جوان 1: حالم به هم خورد.

جوان2: از چی؟

جوان 1: این دو تا پیری رو نگا کن، ببین چطور هم دیگه رو می مالونن. چیزی جز گااییدن تو این روستا نمونده.

جوان 2: فکر کنم صخره نورده افتاده.

جوان 1: چی؟

جوان 2: حال می ده؟ شرط می بندم به عمرت ج.ق نزدی.

جوان 1: پییر، بیا زودتر بریم تا بیرونمون نکردن.

یک مرد: بیا بریم.

بچه: نه! نه، می خوام بمونم. نه! نه! نه! نمی خوام برم!

 

شارلوت: ببخشید.

دزد: چی می خوای؟

شارلوت: ماریو منتظرمه. منو می رسونی خونه؟

دزد: چقدر داری؟

شارلوت: من؟ هیچی ندارم.

دزد: پس بذار بخوابم!

شارلوت: مگه ماریو دوستت نیست؟

دزد: بزن به چاک!

 

زن پپینو: ببرت، آب بخور. بذار کبودی تو ببینم. بهش دست نزن! باید مغازه رو تعطیل کنیم.

بچه ی پپینو: مامان!

زن پپینو: می شناسیش؟

پپینو: ن.. نه، نه.

زن پپینو: پپینو، با تو کار داره؟

پپینو: نه، فکر کنم زن ماریو باشه.

 

ماریو: مادر! مادر!

 

ماشینکار به دریا رفت. دهکده در تاریکی ماند. طی چند روز بیماری همه ی سکنه را مبتلا کرد. سرتاسر منظره را گیاهان فرا گرفتند. و صخره نورد از گرسنگی مرد.

 

ترجمه ی ترانه ی Tintarella di Luna

این ترانه که توسط مینا (Mina)، خواننده ی ایتالیایی، در سال 1959 خوانده شده، در پایان فیلم گاسپار نوئه به عنوان آهنگ تیتراژ استفاده شده؛ و همچنین عنوان آن برای فیلم انتخاب شده. بنابراین برای تحلیل این فیلم قطعن نیاز است تا اشاره یی هم به این آهنگ شود. برای فهمیدن بهتر فیلم Tintarella di Luna، تصمیم گرفتم متن این ترانه را نیز ترجمه کنم.

ترجمه یی که در ادامه می خوانید را از ترجمه ی انگلیسی یی که در سایت لیریکس ترنسلیت منتشر شده ترجمه کرده ام.

 

از سر تا پا آفتاب گرفته ان

پوستشون قرمز و برنزه شده

دخترا حموم آفتاب می گیرن،

اما یکیشون هست که حموم مهتاب می گیره

 

رنگ مهتاب گرفته

رنگش به سفیدی شیره

شبا رو پشت بوم می خوابه

مثل گربه حموم مهتاب می گیره

وقتی که ماه کامله،

حتا پریده رنگ تر هم میشه

 

حموم مهتاب گرفته

پوستش به سفیدی شبح شده

اون خوشگل خوشگلاس

وقتی که ماه کامله،

حتا پریده رنگ تر هم میشه

 

مه مه مه، مهتاب گرفتی

ماه ماه ماه، ماه بوست می کنه

هیچکسی نیست

که از تو خوشگل تر باشه

 

اون رنگ مهتاب گرفته

شبا رو پشت بوم می خوابه

مثل گربه حموم مهتاب می گیره

وقتی که ماه کامله

حتا پریده رنگ تر هم میشه

 

وقتی که ماه کامله،

حتا پریده رنگ تر تر تر هم میشه

 

نظرات و پیشنهادات

نظر متفاوت یا اطلاعات دیگری درباره ی این فیلم دارید؟ کامنت بگذارید تا با هم صحبت کنیم.

سینا قاسمی موسوی
سینا قاسمی موسوی
دانشجوی ارشد رشته ی سینما هستم و نویسنده ی محتوا و همچنین مدیر وبسایت سیناریوم.

2 دیدگاه

  1. فاطمه گفت:

    خیلی خوب بود مرسی از زحمتاتتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

× سوال داری؟ بیا بچتیم!