بلید رانر: شهر همانند رویا و کابوس

بخشی از پوستر فیلم اتاق / فیلم Room
ورای دیوارهای «اتاق»: دیدگاه های پست مدرن در روایت سینمایی لنی آبراهامسون
دی 28, 1403
فیلم بلید رانر 2049
فیلم بلید رانر ۲۰۴۹: خاطره‌ی مصنوعی و بازتاب اجتماعی آن
بهمن 4, 1403
بخشی از پوستر فیلم اتاق / فیلم Room
ورای دیوارهای «اتاق»: دیدگاه های پست مدرن در روایت سینمایی لنی آبراهامسون
دی 28, 1403
فیلم بلید رانر 2049
فیلم بلید رانر ۲۰۴۹: خاطره‌ی مصنوعی و بازتاب اجتماعی آن
بهمن 4, 1403

شهر، آرمانشهر، پادآرمانشهر، و اثرات فناوری شهری بر گسست اجتماعی در فیلم بلید رانر

بلید رانر (Blade Runner) محصول 1982 فیلمی علمی-تخیلی و نئونوآر است که سومین اثر بلند کارنامه ریدلی اسکات (Ridley Scott) محسوب می‌شود. این کارگردان انگلیسی بخصوص با ساخت فیلم‌های علمی-تخیلی و تاریخی در دنیای سینما مورد توجه قرار گرفت. از بیگانه (Alien)، بلید رانر، تلما و لوئیز (Thelma & Louise)، گلادیاتور (Gladiator) و پرومتئوس (Prometheus) به عنوان مهم‌ترین فیلم‌های سِر ریدلی اسکات می‌توان نام برد.

تردیدی نیست که فیلم Blade Runner توانسته جایگاه یک فیلم کالت را بین مخاطبان سینما در این چند دهه به دست آورد. فیلم، برداشت آزادی از رمانی به نام «آیا آدم مصنوعی‌ها خواب گوسفند برقی می‌بینند» (Do Androids Dream of Electric Sheep?) نوشته فیلیپ کی دیک (Philip Kindred Dick) است. البته عنوان فیلم از عنوان یک رمان نوشته آلن ئی نورس (Alan E. Nourse) گرفته شده است.

پیش از این قرار بود، اسکات فیلمی از روی این رمان اقتباس کند اما این اتفاق نیفتاد و صرفا از عنوان رمان برای این فیلم محصول 1982 استفاده شد. بلید رانر را می‌توان به «قاچاقچی تیغ جراحی» معنی کرد که به نظر ریدلی اسکات عنوان متناسبی برای شکارچیان آدم مصنوعی‌ها آمده‌است.

داستان بلید رانر در لس آنجلس سال 2019 می‌گذرد. دکارد فردی است که توسط پلیس این کلانشهر ماموریت پیدا می‌کند آدم مصنوعی‌های موسوم به ریپلیکانت را پیدا کرده و آن‌ها را از بین ببرد. از سوی دیگر چند ریپلیکانت در صدد هستند که به شرکت سازنده خودشان نفوذ کنند.

در این مقاله به فیلم بلید رانر به عنوان یک فیلم شاخص علمی تخیلی که مفاهیم سینما و شهر، آرمانشهر، پادآرمانشهر، پدیده پیشرفت تکنولوژیک و اثرات فناوری شهری بر گسست اجتماعی را به تصویر می‌کشد، خواهیم پرداخت. همچنین به بهانه تحلیل این فیلم اشاره‌ای به مقاله خانم باک مورس درباره آرمانشهر خواهیم داشت.

هریسون فورد در نقش دکارد پشت میز نشسته و به روبرو خیره شده است

 

نشانه‌های فیلم نوآر در بلید رانر

برخی منتقدان و نظریه‌پردازان سینما از فیلم بلید رانر با عنوان «نوآر آینده» یاد می‌کنند و بسیاری آن را زیرمجموعه نئونوآر دسته‌بندی می‌کنند. این فیلم پیشرو در واقع ژانر علمی-تخیلی را با ویژگی‌های فیلم نوآر ترکیب می‌کند.

از همان ابتدای فیلم طراحی‌ صحنه‌ها بسیار یادآور نوآرهای موفق دهه چهل آمریکا است. به عنوان مثال یکی از اولین شخصیت‌هایی که در فیلم با او مواجه می‌شویم آقای هانتر است که بسیار تیپ ظاهری‌اش شبیه به کاراکترهای نوآر از آب درآمده است.

نمایش مداوم چراغ‌ها و نئون‌های تبلیغاتی، خیابان‌های خیس همیشه باران‌خورده و در شب گذشتن لحظات فیلم همگی از مشترکات فضای داستان با دنیای فیلم نوآر است. ریدلی اسکات از طریق نورپردازی هم تلاش کرده فضای فیلم نوآرها را به تصویر بکشد.

افزون بر این‌ها شخصیت راشل در بلید رانر، تیپیکال زن افسونگر فیلم‌های نوآر را به خاطر می‌آورد. در سکانسی که دکارد به کمپانی تایرل می‌رود، برای اولین بار راشل را می‌بینیم که گریم و رفتار خاصی از خود دارد. زمانی که دکارد آزمایش می‌گیرد، زن در تاریکی نشسته و در حالی که نیمرخ او را می‌بینیم، سیگار می‌کشد. نوع لباس‌ها، آرایش صورت و مو و شیوه بازی او که بر مبنای بی‌احساسی است بسیار در خدمت تیپ زن اغواگر نوآر است.

فیلم Blade Runner به منظور تلفیق ژانرها نه تنها از اصول فیلم نوآر سود می‌جوید بلکه به دلیل ارایه تفسیری مجدد از موج نوآر سیمای بیرونی و سرد کاراکترهای زن را نیز همچون یک ربات به تصویر می‌کشد. این زنان قدرتمند که به تدریج متوجه می‌شویم همگی بدل هستند به شکل بسیار فجیعی کشته می‌شوند، در فیلم نوارها نیز زنان خاطی محکوم به مجازات بودند.

 

سوزان باک مورس و بلید رانر

سوزان باک مورس (Susan Buck Morss)، فیلسوف، مورخ و استاد علوم سیاسی آمریکایی است که کتاب‌ها و مقالات متعددی در حوزه‌های تاریخ هنر، معماری، مطالعات فرهنگی، فلسفه و شهرسازی نوشته است. باک مورس در یکی از مشهورترین مقالاتش با عنوان «شهر به عنوان دنیای رویا و فاجعه: عبور از آرمانشهر توده‌ای در غرب و شرق» می‌کوشد با توصیف دنیای آینده به تحلیل وضعیت ذهنی جمعی درباره آینده تکنولوژیک و ویران‌کنندگی‌هایش در آرمانشهر پیش روی بشر بپردازد.

از این جهت نظریات باک مورس همخوانی زیادی با تصویری دارد که ریدلی اسکات از لس آنجلس 2019 به عنوان تلفیق آرمانشهر غرق در فناوری و پادآرمانشهر رو به ویرانی، ارائه داده است. همان‌گونه که باک مورس در مقاله خود نشان می‌دهد که چگونه انرژی جهان‌های رویایی زمانی توسط ساختارهای قدرت به عنوان ابزار زور علیه توده‌ها استفاده می‌شد، خطرناک شدند، ریدلی اسکات هم درباره خطرات پیچیدگی‌های تکنولوژیکی در دست ابرقدرت‌ها هشدار می‌دهد.

مورس در بخشی از مقاله خود می‌نویسد: «رویاها هم وارد این فضای الکترونیکی شده‌اند. فانتزی کودکان در آنجا هم وجود دارد. کودکان امروزی بیشتر در هزارتوی تصاویر رسانه‌‌ای گم می‌شوند تا در هزارتوی خیابان‌های شهر. رسانه‌های الکترونیکی بازتولید انبوه تصویر را فراهم می کنند، نه ابژه را». این تصویر بسیار نزدیک به آن چیزی است که دو دهه قبل‌تر سازنده بلید رانر به روی پرده آورده است.

نمایی از شهر لس آنجلس 2019 در بلید رانر را می‌بینیم که تصویر زن شرق آسیایی روی بیلبورد بزرگ الکترونیکی به نمایش درآمده است

 

آرمانشهر و پادآرمانشهر در بلید رانر

باید گفت که بلید رانر در واقع امکان‌های آرمانشهری و پادآرمان‌شهری را با هم به تصویر درمی‌آورد. این فیلم از لحظه حاضر به عنوان یک مقطع حساس یاد می‌کند که اگرچه در تناقضی از پیشرفت‌های تکنولوژیک و تباهی‌ها توامان غرق شده است، اما امیدبخش هم هست.

سکانس اول فیلم به نوعی شهری را به روی ما می‌گشاید که در غباری از تکنولوژی و تصنع فرو رفته است. بنابراین چنین شهری نه لزوما یک آرمانشهر پیشرفته و دلخواه که یک شهر پر از شلوغی، زباله‌ها و آلودگی‌های الکترونیکی است. فیلم در چند نوبت حواشی‌ای را به تصویر می‌کشد که زباله‌های مصرفی و تکنولوژیکی کنار خیابان‌ها به حال خود رها شده‌اند.

از سوی دیگر، در مقاطعی از فیلم، چشم‌اندازهای طبیعی و بکر به ما نشان داده می‌شود که کوتاه اما همچنان امیدبخش است. بر همین اساس می‌توان گفت هر دو عناصر آرمانشهری و پادآرمانشهری دیده می‌شود و اینکه کدام را چیره فرض کنیم به دیدگاه ما برمی‌گردد. بخصوص اینکه فیلم در یک دوگانه هم به پایان می‌رسد و ما می‌توانیم پایان آن را نشان‌دهنده رفع شدن خطرات و ظهور امیدواری بدانیم یا بالا گرفتن این ویرانی‌ها و غرق شدن شهر در تباهی بیشتر.

 

لس آنجلس 2019 در بلید رانر

ریدلی اسکات در فیلم خودش کلانشهری رو به ویرانی و غرق در آشفتگی را به تصویر کشیده است که از آمیختن گروه‌های اجتماعی متنوعی تشکیل شده است. مشتری‌ها و خریداران، فروشندگان شرق آسیایی، زنان شرقی روی بیلبوردها، پانک‌ها و دسته‌های مذهب‌گرای هندی از این جمله هستند.

بافت شهر لس آنجلس در سال 2019 دارای انواعی از ساختمان‌های مدرن در کنار ساختمان‌های قدیمی و تقریبا خراب‌شده است که از نظر معماری به سبک‌های مختلفی ساخته شده‌اند. همچنین آگهی‌ها و تبلیغات محیطی به وفور در شهر دیده می‌شود.

صفحه نمایش بزرگی در شهر دیده می‌شود که پیام آن گریختن از سیاره زمین و تجربه ماجراجویی در جهان است. لس آنجلس 2019 در بلید رانر، شبیه به یک مجتمع تجاری از مغازه‌ها و آزمایشگاه‌‌ها است که در آن چند آدم مصنوعی پرسه می‌زنند و شهر را به خطر انداخته‌‌اند.

باید گفت در واقع لس آنجلس تصویر شده در بلید رانر شهری است که در مرز بین ایده آل‌هایی که فیلم‌های هالیوود دهه هفتاد از آن نشان می‌دادند و تصویری تیره و پادآرمانشهری که عمدتا فیلم‌ نوآرها نشان می‌دادند، قرار گرفته است.

 

مساله انزوا و گسست اجتماعی در دنیای بلید رانر

تصویر یک آرمانشهر به عنوان شهری غرق در تکنولوژی پیشرفته و ربات‌ها خود نمایانگر بیگانگی انسان‌ها از طبیعت و احساسات است. بر همین اساس لس آنجلس فیلم ریدلی اسکات یک شهر با ساختمان‌های بلند، نورهای رنگارنگ و حال و هوایی رباتیک است. جایی است که انسان‌ها از احساسات و ارتباط با محیط زندگی خود دور می‌شوند.

شخصیت‌های مختلف فیلم، به ویژه دکارد، نشان‌دهنده بیگانگی از خود و دیگران هستند. دکارد به عنوان یک شکارچی انسان‌نمایان، با تلاش برای شناسایی و نابود کردن بلید رانرها، با تعارض درونی خود و بینش شخصی‌اش در قبال هویت و انسانیت مواجه می‌شود.

آنچه که نگاه ظریف و هنری ریدلی اسکات را پس از گذشت چند دهه اثبات می‌کند، نشان دادن تباهی‌ها و ویرانی‌ها زیر پوسته پیشرفت تکنولوژیک است. پیشرفت‌هایی که اگرچه بشر را به دوران تازه‌ای برده اما همزمان او را دچار یک سبک زندگی قبلا تجربه نشده کرده که با جامعه‌گریزی همراه بوده است.

ریدلی اسکات به خوبی تاکید می‌کند که این جهان پر زرق و برق رستوران‌ها، فست فودها، آسمانخراش‌ها، شرکت‌های غول‌آسا و قدرتمند در زیرلایه خود افراد را منزوی و غیراجتماعی کرده است. در واقع در پس این تصاویر پویا و پرتحرک، اضطراب‌های اجتماعی وجود دارند که محصول این جهان مدرن و پست‌مدرن شده هستند. بلید رانر با پرده برداشتن از وحشت و اضطراب، به نوعی در ذهن مخاطب این را تداعی می‌کند که منشا همه آن‌ها دنیای سرمایه‌داری و ایده کلانشهر پیشرفته تکنولوژیکی است.

 

نتیجه‌گیری

در پایان باید گفت همان‌اندازه که در دل هر آرمانشهری می‌توان پتانسیل یک پادرآرمانشهر را تصور کرد، در سوی مقابل، درون یک پادآرمانشهر یا دیستوپیا هم همواره یک آرمانشهر وجود دارد که می‌تواند روزنه‌ای از امید را بگشاید.

به طور مشابه، در دل چنین تصاویر فانتزی ای از پیشرفت صنعتی و تکنولوژیکی بشر، همواره باید به رویاهای اجتماعی نگاه بیندازیم که تحت تاثیر قرار گرفته‌اند. در جایی که این رویاهای اجتماعی و اضطراب‌های جمعی به یکدیگر برخورد می‌کنند در واقع آرمانشهر و پادآرمانشهر تعریف می‌شوند.

از این منظر، بلید رانر با همه ی ضعف‌ها و قوت‌هایش توانسته قدم محکمی برای طرح مساله بردارد: اینکه بشر خیال دارد با در اختیار قرار دادن قدرت فناوری به دست نااهلان شاهد نتیجه ویرانگر آن باشد یا چیزی که در اختیار زندگی اجتماعی ما باشد تا آسایش بیشتری را تجربه کنیم و به رویاهایمان را در شهر ایده آل خودمان جنبه عملی ببخشیم.

محمد علی محمد پور
محمد علی محمد پور
سینمایی‌نویس | محتوانویس | طنزنویس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

× سوال داری؟ بیا بچتیم!