ترجمه شعر والت ویتمن: Song of Myself, 52 (شعر فیلم انجمن شاعران مرده)
آذر 14, 1402به خلا وارد شو با روایت ناظر
آذر 14, 1402فیلم وارد خلا شو چگونه به ما کمک می کند تا ابعاد مختلف زندگی را تجربه کنیم
وارد خلا شو (Enter the Void) فیلمی محصول سال 2009 به کارگردانی گاسپار نوئه (Gaspar Noe) است که با ساختار روایی منحصر به فرد و سبک بصری خیره کننده اش شناخته می شود. داستان فیلم درباره ی اسکار (Oscar)، یک فروشنده ی مواد مخدر ساکن توکیو ست که پس از تیر خوردن از پلیس، وضعیت پس از مرگ را تجربه می کند. او زندگی خود را از منظری متفاوت مشاهده می کند و به کاوش عمیق در خاطرات و خیالات خود می پردازد و به سفری سایکدلیک از طریق تجربه ی زندگی و مرگ، واقعیت و توهم می رود.
در این مقاله قصد داریم فیلم وارد خلا شو را از منظر خاطره ی مصنوعی یا خاطره ی پروتزی (prosthetic memory) آلیسون لندزبرگ (Alison Landsberg) بررسی کنیم. آلیسون لندزبرگ با اتکا به این مفهوم استدلال می کند که مصنوعات فرهنگی، مانند فیلم ها، می توانند برای ایجاد حس حافظه ی جمعی به کار بروند. این خاطرات به صورت دست اول تجربه نمی شوند، بلکه از یک منبع بیرونی گرفته و موجب درک بیننده از رویدادها یا مسائل خاص می شوند. در مورد وارد خلا شو، فیلم به عنوان یک مصنوع فرهنگی عمل می کند که به بیننده اجازه می دهد تا با مفاهیم پیچیده ی زندگی، مرگ، و آگاهی از طریق تجربیات اسکار درگیر شود. داستان سرایی تصویری زنده و قوی فیلم، همراه با ساختار روایی آن، چشم اندازی منحصر به فرد از این مضامین ارائه می دهند و با کمک به بیننده در پذیرش تجربیات اسکار به عنوان تجربیات خودش منجر به ایجاد خاطره ای مصنوعی می شوند.
برای مثال، صحنههایی که اسکار آسیبها و سختی های گذشتهاش را بازبینی میکند _مانند مرگ والدینش_ در ایجاد این خاطرات مصنوعی بسیار موثر هستند. تماشاگران، اگرچه خود این اتفاقات را تجربه نکرده اند، اما می توانند وزن عاطفی و پیامدهای چنین تجربیاتی را از طریق فیلم احساس کنند.
به این ترتیب، Enter the Void از مفهوم خاطره ی مصنوعی برای برانگیختن یک واکنش عاطفی عمیق در مخاطب و وادار کردن او به اندیشیدن در مورد زندگی خودش استفاده می کند، که منجر به درک و همدلی گسترده تری نسبت به تجربیات و احساسات دیگران می شود. این فیلم به عنوان یک مجرا عمل می کند و درک خاطره ی مشترک عمیق ترین جنبه های زندگی انسان را تسهیل می کند.
ساختار روایی وارد خلا شو و خاطره مصنوعی
فیلم وارد خلا شو از ساختار روایی به شدت غیرخطی استفاده می کند که تعامل بیننده با خاطره ی مصنوعی را تقویت می کند. این تعامل از طریق تکنیک های داستان سرایی منحصر به فرد فیلم شامل فلاش بک ها، رویاها، و خاطرات به دست می آید. ساختار روایی فیلم خطی نیست، بلکه از ماهیت غیرقابل پیش بینی، آشفته و تکه تکه ی حافظه و آگاهی انسان تقلید می کند.
تمام فیلم از منظر قهرمان داستان، اسکار، روایت می شود _حتی پس از مرگش. این انتخاب در روایت به بینندگان اجازه می دهد تا زندگی و مرگ اسکار را از دید اول شخص تجربه کنند. غوطه ور شدن در آگاهی اسکار واکنش همدلانه ی شدیدی را در مخاطب برمی انگیزد و او را قادر می سازد تا خاطره ای مصنوعی از تجربیات اسکار شکل دهد. این تجربه مشترک از زندگی و مرگ اسکار، به بیننده اجازه می دهد تا در مورد جنبه های عمیق زندگی و مرگ بیاندیشد.
فیلم اغلب از فلاش بک ها و خاطرات برای ایجاد حس ارتباط شخصی با رویدادهای گذشته استفاده می کند. این فلاش بک ها صرفاً وقایع گذشته ی در حال بازگویی نیستند؛ آنها از دیدگاه اسکار دوباره زنده می شوند. این خاطرات، که هم دلپذیر و هم آزار دهنده هستند، واقع گرایانه به تصویر کشیده می شوند و به بیننده اجازه می دهند شخصاً با گذشته ی اسکار ارتباط برقرار کند. بنابراین بیننده یک خاطره ی مصنوعی از این رویدادها و ارتباط عاطفی عمیق تری با فیلم ایجاد می کند.
علاوه بر این، شیوهای از هم گسیخته ای که در آن این خاطرات ارائه میشوند، ماهیت خود حافظه انسان را منعکس میکند. خاطرات همیشه خطی یا زمانی نیستند. آنها اغلب تکه تکه و از هم گسسته هستند، متاثر از احساسات و تجربیات ذهنی. نوئه با تقلید از این پدیده در ساختار روایی، تعامل بیننده را با فیلمش را افزایش میدهد و تاثیر خاطره ی مصنوعی را تقویت میکند.
در نهایت، در این فیلم از صحنه های طولانی، مانند سکانس اول شخص بدون وقفه ی منجر به مرگ اسکار یا سفر به ظاهر بی پایان غرق در نور نئون بر فراز توکیو، برای غوطه ور کردن بیننده به طور کامل در آگاهی اسکار استفاده شده. این صحنه ها باعث ایجاد حس سرگردانی در مخاطب، که منعکسکننده ی تجربیات و احساسات خود اسکار است، شکلگیری خاطره ی مصنوعی را تسهیل میکنند.
تکنیکهای داستانگویی بصری وارد خلا شو و خاطره مصنوعی
سبک بصری منحصر به فرد گاسپار نوئه با برداشت های طولانی، زوایای ذهنی (subjective) دوربین، و تصاویر خیره کننده متمایز می شود. هر یک از این عناصر نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به تجربه ی بیننده و در نتیجه خاطره مصنوعی در او دارند.
برداشت های بلند
نوئه اغلب در فیلم هایش از نماهای طولانی و بدون برش استفاده می کند. این برداشت های بلند در غیاب تکنیکهای تدوین سنتی برای تسکین یا ایجاد انفصال ذهنی (mental disengagement) در خدمت غوطهور شدن بیننده در دنیای فیلم به کار می آیند. در وارد خلا شو، صحنههای طولانی که اغلب مملو از احساسات شدید یا تصاویر خشن هستند، بیننده را وادار میکنند تا رویدادها را در زمان واقعی در کنار شخصیتها تجربه کند. این رویکرد می تواند موجب حس تجربه و خاطره ی مشترک شود که یکی از ویژگی های کلیدی مفهوم خاطره ی مصنوعی است. بیننده فقط رویدادها را رصد نمی کند، بلکه آنها را زندگی می کند. این عمل تصویری ماندگار ایجاد می کند که می تواند منجر به درک عمیق تر و همدلی با تجربیات شخصیت های فیلم شود.
زوایای ذهنی دوربین
نوئه اغلب از زوایای دوربین ذهنی برای هماهنگ کردن دیدگاه بیننده با دیدگاه شخصیت استفاده می کند. در Enter the Void، بیننده در درجه اول جهان را از چشم اسکار می بیند، حتی تجربه ی مرگ و تجربه های پس از مرگ او را نیز تجربه می کند. این دیدگاه اول شخص به بیننده امکان دسترسی مستقیم به تجربیات، افکار، و احساسات اسکار را می دهد که نه تنها مشاهده می شوند بلکه احساس می شوند. این روش می تواند یک ارتباط عاطفی قوی ایجاد کند و منجر به شکل گیری خاطره ی مصنوعی شود.
تصاویر متاثر کننده
استفاده ی نوئه از تصاویر خیره کننده و اغلب سایکدلیک به شکل گیری حافظه ی مصنوعی کمک بیشتری می کند. فیلمهای او فقط یک منظره ی بصری نیستند، بلکه یک بار حسی دارند که میتواند واکنشهای احساسی قوی ای را برانگیزد. در Enter the Void، نورهای درخشان نئونی زندگی شبانه ی توکیو، پروازهای سرگیجه آور در مناظر شهر، و تجسم های ذهنی متحیرکننده از مرگ و فراتر از آن می توانند تأثیری ماندگار بر بیننده بگذارند. این تجربه حسی قوی میتواند خاطرات زندهای از رویدادها و تجربیاتی ایجاد کند که بیننده هرگز در واقع آنها را تجربه نکرده است، اما با این وجود واقعی به نظر می آیند.
مضامین تکرار شونده وارد خلا شو و خاطره پروتزی
وارد خلا شو حول چندین موضوع تکرار شونده مانند مرگ، تناسخ، و به هم پیوستگی تمام زندگی می چرخد. این مضامین به عنوان ستون فقرات کاوش خاطره ی مصنوعی در فیلم عمل می کنند.
مرگ و زندگی پس از مرگ
موضوع اصلی فیلم مرگ و زندگی پس از مرگ است، همانطور که از نگاه قهرمان داستان، اسکار، که در اوایل فیلم کشته می شود، دیده می شود. فیلم به جای پایان یافتن در آنجا، از منظر اسکار در زندگی پس از مرگ ادامه مییابد و او رویدادهای کلیدی زندگیاش را مرور میکند. این دیدگاه منحصر به فرد به بیننده امکان می دهد تا با غوطه ور شدن در تجربیات اسکار، خاطراتی مصنوعی شکل دهد. پیامد های پس از مرگ اسکار و حس گناه او نسبت به تصمیمات گذشته اش عمیقاً توسط بیننده احساس می شود و باعث ایجاد حس ارتباط شخصی با سفر عاطفی اسکار و تسهیل شکل گیری خاطره ی مصنوعی می شود.
تناسخ
موضوع تناسخ نیز با الهام از کتاب مردگان تبتی (Tibetan Book of the Dead) که سفر روح پس از مرگ و قبل از تولد دوباره را توصیف می کند، به طور عمیقی در این فیلم بررسی شده است. روح اسکار در میان خاطرات، امیدها، و ترس های مختلف سرگردان است که نماد مفهوم باردو تودول (Bardo Thodol) _یا همان کتاب مردگان تبتی_ از سفر روح پس از مرگ است. این موضوع به بیننده اجازه میدهد تا با ایده ی زندگی پس از مرگ، مفهومی که فرهنگها و مذاهب بسیاری در سراسر جهان نظراتی راجع به آن مطرح کرده اند، ارتباط برقرار کند، و به این ترتیب تجربه ای از حافظه ی جمعی ایجاد میکند.
به هم پیوستگی زندگی ها
مضمون به هم پیوستگی زندگی ها نیز یکی از جنبه های مهم فیلم است. روح اسکار زندگی کسانی را که ترکشان کرده، اغلب از منظر اول شخص، مشاهده می کند، و به بینندگان اجازه می دهد تا زندگی این شخصیت ها را از نزدیک تجربه کنند. این مضمون با فلسفه وابستگی متقابل بودایی (Buddhist philosophy of interdependence) هماهنگ است و کاوش حافظه ی جمعی به وسیله ی فیلم را فراهم می کند.
در زمینه های تاریخی و فرهنگی، وارد خلا شو با رویدادهای تاریخی مانند انقلاب فرهنگی دهه 1960 که منجر به افزایش علاقه به فلسفه های شرقی و تجربیات سایکدلیک شد هماهنگ است. سبک بصری زنده و توهمآمیز فیلم تقلیدی از تجربیات سایکدلیک است که اغلب در این دوره به عنوان وسیلهای برای خودکاوی و بیداری معنوی استفاده میشد. این ارتباط با رویدادهای تاریخی به بینندگان اجازه می دهد تا خاطراتی مصنوعی از زمان و فرهنگی را شکل دهند که شخصاً تجربه نکرده اند.
علاوه بر این، مکان فیلم در توکیو، شهری با ترکیبی منحصر به فرد از سنت و مدرنیته، زمینهای برای کاوش در موضوعات غربت و بیگانگی را فراهم میکند. این محیط به بینندگان اجازه می دهد تا خاطراتی مصنوعی از یک شهر و فرهنگی که ممکن است برای آنها بیگانه باشد، شکل دهند و کاوش فیلم در حافظه ی جمعی را بیشتر تقویت می کند.
صحنه های کلیدی وارد خلا شو متاثر در ایجاد خاطرات مصنوعی
فیلم Enter the Void گاسپار نوئه از سکانس های مختلفی تشکیل شده که حسی از خاطره ی مصنوعی را در مخاطب القا می کنند. در اینجا به برخی از صحنه هایی که این پدیده در آنها بیشتر آشکار است اشاره می کنیم:
تریپ DMT اسکار
فیلم Enter the Void با سکانسی خیره کننده آغاز می شود که مخاطب را در سفر توهم زا اسکار هنگام استفاده از ماده ی DMT غرق می کند. این صحنه از مجموعهای از تصاویر پر زرق و برق، از الگوهای چرخان گرفته تا موجودات انتزاعی، برای شبیهسازی حالت دگرگونشدهی آگاهی (altered state of consciousness) اسکار استفاده میکند. این فوران حسی موجب می شود مخاطب، درست مانند اسکار، به دنیایی ناآشنا و سردرگم کننده پرتاب شود. این صحنه به عنوان اولین برخورد ما با یک خاطره ی مصنوعی عمل می کند، خاطره ای که احتمالاْ هیچ وقت شخصاً تجربه نکرده ایم. تماشاگر به جای اسکار قرار می گیرد و جهان را از طریق ادراکات سایکدلیک او تجربه می کند، تجربه ای که بسیاری از ما، اگر نه اکثراً، در زندگی خود تجربه نمی کنیم.
تجربه خارج از بدن اسکار
سکانس بعد از تیر خوردن اسکار در توالت صحنه ی محوری دیگری ست. ما شاهد تجربه ی خارج از بدن اسکار هستیم. او بر فراز شهر توکیو شناور می شود و جریان های بعد از مرگش را مشاهده می کند. حرکات شناور و فراطبیعی دوربین وضعیت غیر جسمانی اسکار را تقلید می کند. اگرچه برخی افراد بیان کرده اند که تجربه ی نزدیک به مرگ و وضعیت خارج از بدن را تجربه کرده اند ـکه می تواند منبع الهام نوئه در هنگام ساخت فیلم باشدـ اکثر مردم هرگز چنین تجربه ای نداشته اند. بنابراین، این صحنه می تواند یک خاطره ی مصنوعی از مرگ را تداعی کند، تجربه ای جهان شمول که ناشناخته و هراسناک است. نوئه با مواجه کردن ما با این سناریو، ما را ترغیب می کند تا با میرا بودن خود رو به رو شویم و واکنش های خود را نسبت به چنین رویدادی بسنجیم.
فلاش بک های اسکار به دوران یتیمی اش
فلاش بک های اسکار به دوران سخت او به عنوان یک یتیم به طور پراکنده در سراسر فیلم یافت می شود. این صحنه ها به صورت خام و بدون فیلتر و خالی از هرگونه تلطیفی به تصویر کشیده شده اند. تماشاگران واقعیت تلخ گذشته دردناک اسکار را احساس می کنند و در نتیجه خاطره ای مصنوعی از دوران کودکی چالش برانگیز یک فرد یتیم ایجاد می کنند. خاطره ی این چالش ها، اگرچه شخصاً توسط همه ی بینندگان تجربه نشده است، به تجربه ای مشترک تبدیل می شود که درک ما را از شخصیت اسکار و انتخاب های او عمیق تر می کند.
صحنه تولد دوباره اسکار
در اواخر فیلم، اسکار از طریق رابطه ی جنسی خواهرش، لیندا (Linda)، و دوستش، الکس (Alex)، تولد دوباره را تجربه میکند. این سکانس با تصویرسازی صریح جنسی خود، موجب مشوش و معذب شدن مخاطب می شود. با این حال، از طریق همین حس ناخوشایند است که نوئه موفق به ایجاد یک خاطره ی مصنوعی از تناسخ می شود؛ مفهومی که عمدتاً نظری است و شخصاً تجربه نمی شود. از این گذشته، هیچ کس شکل گرفتن نطفه ی خودش را ندیده است. ایده ی تماشای معاشقه ی پدر و مادر ـاحتمالاًـ موجب ناراحتی اکثر مردم می شود. اما نوئه با بازنمایی بصری این مفهوم، خاطره ای مصنوعی از شکل گیری نطفه و تولد فرد را می کارد. او مخاطب را دعوت می کند تا با چنین ایده هایی انتزاعی دست و پنجه نرم کند و از این طریق درک او از زندگی، مرگ، و تولد دوباره را غنا می بخشد.
جمع بندی: نقش وارد خلا شو در مفهوم خاطره مصنوعی
در این مقاله، فیلم وارد خلا شو گاسپار نوئه را از منظر خاطره ی مصنوعی تحلیل کردیم؛ مفهومی که به ظرفیت یادآوری رویدادها یا تجربیاتی که شخصاً از آنها تجربه نکرده ایم _اغلب از طریق رسانههایی مانند سینما_ اشاره دارد. این فیلم از ساختار روایی منحصربهفرد و غیرخطی، تکنیکهای داستانی نوآورانه، و سبک بصری ای گیرا بهره میبرد که همگی درگیری بیننده را با خاطره ی مصنوعی تقویت میکنند.
وارد خلا شو میتواند واکنش عاطفی عمیقی را در بینندگان برانگیزد، موجب درون نگری آن ها شود، و اجازه دهد تا با تجربیات و احساسات به تصویر کشیده شده ارتباط شخصی برقرار کنند. کاوش فلسفی فیلم و سفر قهرمان، همراه با صحنههایی که تحریک کننده ی حافظه مصنوعی هستند، کمک قابل توجهی به تلاش فیلم برای کاوش حافظه ی جمعی میکند. این به نوبه خود بر درک بیننده از زندگی، مرگ، و آگاهی اجتماعی تأثیر می گذارد.
مفهوم حافظه ی مصنوعی پتانسیل زیادی برای دگرگونی سینمای معاصر دارد. این مفهوم با تشویق بینندگان به ایجاد وابستگی های عاطفی و پیوندهای شخصی با تجربیاتی که شخصاً از سر نگذرانده اند، داستان سرایی سنتی سینمایی را به چالش می کشد. این پدیده روشی جدید برای کشف مضامین و داستان های پیچیده ارائه میکند، همدلی و درک انسان را گسترش می دهد، و در نهایت موجب غنای رسانه ی سینما می شود. فیلمهایی مانند Enter the Void به عنوان گواهی بر قدرت سینما در شکلدهی و تأثیرگذاری بر حافظه ی فردی و جمعی به شمار می روند.
2 دیدگاه
بسیار پر محتوا و لذت بخش بود .
لطف دارید. ممنون از شما.