فیلم راننده تاکسی اسکورسیزی: تاثیر راننده تاکسی در سینمای جهان
تیر 27, 1402سیرکوس ماکسیموس: فیلم جدید گاسپار نوئه در سال 2023
تیر 27, 1402عشق سگی، روایت غیرخطی سرنوشتها
عشق سگی (Amores Perros) اولین فیلم بلند کارنامه الخاندرو گونزالس اینیاریتو (Alejandro González Iñárritu) محسوب میشود. این فیلم محصول سال 2000، موفق شده همانطور که فیلمساز مطرح کرده، به شکلی واقعگرایانه، گزنده و کنایهآمیز، زندگی انسانهایی در مکزیکوسیتی و حاشیههای آن را به تصویر بکشد. ایناریتو در افتتاحیه جشنواره کن 2000 درباره فیلمش میگوید: «درصدد نمایش دادن موزاییکی پیچیده از شهری بزرگ همچون مکزیوسیتی بودم تا آن را در قالبی انسانشناختی جان بخشم» (مجله سینما و ادبیات، شماره 34)
مضمونهای مختلفی در فیلم مطرح میشوند. چندگانگی بین لذت و خشونت، وفاداری و خیانت، عشقهای انسانی و عشق به سگ و تاثیر اعمال بر سرنوشت، از جمله مهمترین تمها و مضمونهای فیلم هستند.
نام فیلم عشق سگی، یک انتخاب رندانه و هوشمندانه است. در Amores Perros ایناریتو به نوعی معنای عشق به سگها یعنی شیفتگی جنونآمیز انسان به سگ را مورد توجه قرار دادهاست. از طرف دیگر بار معنایی یک عشق ویرانگر را درخود نهفته دارد. چیزی که در فیلم به شکلهای گوناگون به نمایش درمیآید.
در این مقاله از سایت سیناریوم تلاش کردهایم، از جنبههای گوناگون فیلم آمورس پروس را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. ابتدا مضمونهای مختلف در عشق سگی را مورد توجه قرار دادهایم. تاثیری که سگ، عشق و سرنوشت در وقایع فیلم دارد را دنبال کردهایم. سپس درباره ساختار غیرخطی روایت بحث را ادامه دادهایم. همچنین در مورد تاثیراتی که ایناریتو از فیلمسازان قبل خود گرفته و تاثیراتی که بر دیگران گذاشته، مثالهایی را آوردهایم.
عشق در فیلم عشق سگی
عشق در اولین فیلم بلند ایناریتو، به شکلهای مختلف نشان داده میشود. در قالب عشق انسانها به یکدیگر، عشق انسانها به سگها و عشق سگ به انسان. عشقهای انسانی موجود در فیلم، عمدتا ویرانگر یا نافرجام هستند. این عشقها در طول داستان فیلم، به سرعت به سمت پوچی و نابودی میروند.
به عنوان مثال عشق بین خانم مدل و مردی که به دروغ در برنامه تلویزیونی به عنوان نامزدش معرفی میکند، دستخوش تحولات و مصیبتهای زیادی میشود. با وقوع تصادف که رویداد مرکزی فیلم به حساب میآید، این عشق به سرعت شکل دیگری پیدا میکند. در واقع تصادف تبدیل به نقطهای میشود که رابطه آنها را که وضعیت جدیدی پیدا کردهاند، کاملا تغییر میدهد.
زوج دیگر فیلم، رومیرو با بازی مارکو پرز (Marco pèrez) و سوزانا با بازی ونسا بوچه (Vanessa Bauche) هستند. این دو به جز در لحظات عشقبازی، اصلا رابطه خوبی ندارند. در عوض این برادر رومیرو، اکتاویو است که عاشق سوزانا است و دوست دارد با او فرار کند. او بارها ایده خودش را با سوزانا در میان میگذارد اما در نهایت سوزانا عشق او را نپذیرفته و با او همراه نمیشود.
یک عشق انسانی دیگر هم در فیلم وجود دارد که از جنس عشق پدر و دختری است. ال چیوو با بازی امیلیو اچواریا (Emilio Echevarría) یک معلم سابق و آدمکش فعلی است که بیش از 20 سال از خانواده خودش دور بودهاست. او در طول داستان فیلم سعی میکند با دختر خودش دوباره ارتباط بگیرد و عشق پدرانه خودش را به او ابراز کند. او هم در نهایت موفق نمیشود پیش دخترش بازگردد.
امیلیو اچواریا در عشق سگی
سگ در عشق سگی ایناریتو
لحظهای که فیلم آغاز میشود و ما متوجه اضطراب اوکتاویو و دوستش برای فرد گلولهخورده در صندلی عقب خودروی آنها میشویم، شاید کمتر کسی بتواند حدس بزند که این کاراکتر زخمی، یک سگ باشد. در لحظات اول، آشکارا ایناریتو از نشان دادن آن خودداری میکند. بعد که با سگ مواجه میشویم هنوز از اهمیت آن سگ اطلاعاتی نداریم بنابراین برایمان شوکهکننده خواهد بود.
اما از همین صحنه، اهمیت سگ در فیلم خودش را نشان میدهد. موجودی که هم بر زندگی آدمهای فیلم تاثیر میگذارد. مثلا تاثیر مالی که کوفی در زندگی اوکتاویو دارد و نقطه عطفی که در دقایق آخر فیلم برای پیرمرد ژندهپوش ایجاد میکند. به نوعی سگها که موجودات وفاداری هستند، در دایرهی زندگی خشونتآمیز و مالاندوزانه انسانها، قربانی میشوند. به شکلی که سگ بیآزاری همچون کوفی در نهایت به موجودی تبدیل میشود که تمام همنوعان خود را میخواهد به نیستی بکشاند.
فیلم که جلو میرود به نقش مهم که سگ اوکتاویو، کوفی در زندگی او دارد، پی میبریم. سگی که منبعی برای درآمد اوکتاویو شده و میتواند او را به نقشههایی که برای زندگیاش کشیده، نزدیکتر کند. کوفی پس از اینکه گلوله میخورد و از صحنه تصادف بیرون کشیده میشود، توسط الچیوو نجات مییابد. سپس در صحنهای باورنکردنی تمام همخانههای این پیرمرد که سگهایی آواره هستند را میدرد. در نهایت او تنها دارایی باقی مانده الچیوویی میشود که گویی میخواهد فصل جدیدی را در زندگیاش آغاز کند و نام کوفی را هم به مشکی تغییر میدهد.
دیگر سگ حاضر در فیلم، یک سگ کوچک به نام ریچی است. والریا به شدت نسبت به او دلبستگی و عشق دارد. ولی این سگ در خانه جدیدی که والریا زندگی مشترکش با دنیل را در آن شروع میکند، در حفرهای ناپدید میشود. ناپدید شدن ریچی در حفره به نوعی نشانگر ویرانی عشق در والریا است. او از یک چشمانداز خوش در ابتدای فیلم که با حضور او در برنامه تلویزیونی و روی بیلبوردها دیده میشود به از دست دادن تدریجی داشتههایش میرسد.
شانس و سرنوشت در عشق سگی
در فیلم عشق سگی، شانس و تقدیر به عنوان یک مضمون مهم در داستان قلمداد میشود. این فیلم نشان میدهد که شانس و سرنوشت در زندگی ما چه نقش پررنگی میتوانند داشته باشند. یعنی ممکن خارج از کنترل ما عمل کند و بهراحتی رویدادها، تمام تصمیمات زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهند.
در یکی از داستانهای فیلم عشق سگی ایناریتو، دو مرد درگیر رقابت شدید در دنیای مبارزات سگها هستند. این رقابت به یک سری اتفاقات خشونتآمیز منجر میشود که هیچکدام از آنها قابل پیشبینی نیست. این اتفاقات نشان میدهد که حتی در موقعیتهایی که ما تصمیماتی میگیریم، شانس و سرنوشت میتوانند به صورت ناگهانی و بیپیشبینی مداخله کنند و زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهند.
کوفی خیلی تصادفی در مسیر جاروچو و سگش قرار میگیرد که موجب کشتن سگ جاروچو میشود. سپس پای اوکتاویو به مبارزه سگها باز میشود و او از کوفی برای بدست آوردن پولهای بیشتر استفاده میکند. گویی شانس در زندگی سگی مثل کوفی هم کاملا دخیل بوده و او را وارد جریانات مختلفی میکند.
اگر والریا آن روز خانه دنیل را ترک نمیکرد و اصرار به رفتن نمیداشت، احتمالا سرنوشتش جور دیگری رقم میخورد. اگر هنگام دیدن دنیل در آن خانه با کفشهای پاشنهبلندش نمیدوید شاید آن حفره در خانه ایجاد نمیشد و بعدها ریچی ناپدید نمیشد. متعاقب آن شاید او به خاطر بدتر شدن وضعیت پایش، مجبور به قطع آن نمیشد. همه اینها تاثیر شانس در زندگی افراد فیلم هستند.
روایت خاص و غیرخطی آمورس پروس
در فیلم عشق سگی، از یک روایت غیرخطی و شبکهای استفاده شدهاست. روایت غیرخطی و شبکهای در سینما به معنای استفاده از ساختار داستانی غیرمعمول است که از روال خطی و متوالی داستانهای سنتی خارج میشود. در این نوع روایت، داستان به صورت غیرخطی و موازی پیش میرود و معمولاً از طریق ارتباطات و ارتباطات تصادفی بین شخصیتها و رویدادها، تعدادی داستان موازی به نمایش در میآید.
فیلم Amores Perros از طریق سه داستان موازی به نمایش درمیآید که به طور موازی و متقابل در حومه شهر مکزیکو و در محیط شهری و زیرزمینی رخ میدهند. این سه داستان به نحوی با یکدیگر پیوند دارند که شخصیتها و رویدادها با هم در ارتباط هستند و تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند. به این حالت دیالکتیک بین شخصیتها و داستانها میگوییم.
استفاده از روایت غیرخطی و شبکهای در فیلم عشق سگی، نه تنها به عنوان یک ابزار نوآورانه برای جذابیت داستان استفاده شدهاست، بلکه باعث میشود مخاطبان با پیچیدگیها و تنوع زندگی شهری مکزیکو آشنا شوند. طبقههای متفاوتی که در این تصادف حضور دارند از ال چیوو ژندهپوش تا اوکتاویو که به سگبازی روی آورده و والریا که یک مدل مشهور شده، متنوع است.
صحنه تصادف در فیلم عشق سگی
رابطه روایت غیرخطی عشق سگی و مضمون آن
در فیلم Amores Perros، استفاده از روایت خاص و غیرخطی به بیان مضامین داستان، به خصوص مضامینی مانند شانس و سرنوشت، کمک بزرگی کردهاست. در این فیلم، شانس و سرنوشت نقش مهمی در تعیین سرگذشت شخصیتها و رویدادها ایفا میکند. اولین فیلم بلند ایناریتو، نشان میدهد که حتی در شرایط سخت و در لایههای مختلف جامعه، عشق و ارتباطات انسانی میتواند وجود داشته باشد.
همچنین، عشق سگی، به خوبی این مساله را به نمایش درآورده که چگونه تصمیمهای کوچک و تصادفاتی میتوانند بر سرنوشت افراد تأثیر بگذارند. به عنوان مثال طمع اوکتاویو برای حضور و مسابقه آخرش با کوفی، منجر به یک زد و خورد میشود. او در حال ترک صحنه ناگهان برمیگردد و به کسی که کوفی را هدف گلوله قرار داده، چاقو میزند. همین موضوع باعث تعقیب و گریز او با دسته اراذل و آن تصادف میشود.
نگاه مذهبی ایناریتو در فیلم اولش
بیراه نیست که بگوییم ایناریتو در فیلم عشق سگی، نوعی نگاهی مذهبی از خود نشان میدهد که به تعالیم کاتولیک نزدیک است. نگاهی که بر اساس آن افراد به خاطر اعمال خودشان با مجازاتها و رویدادیی روبهرو میشوند. گویی هر فرد نتیجه رفتار خطای خودش را خیلی زود میبیند. به عنوان مثال وفاداری تبدیل به مفهوم اساسی در فیلم میشود. وفاداری که صفت ویژه سگ است و به خوبی در مقابل خیانتهای انسانی قیاس میشود.
در فیلم عشق سگی، خیانتهای زندگی زناشویی به عامل فلاکت و تیرهروزی، تبدیل میشوند. خیانت رامیرو به همسرش، خیلی زود با خیانت سوزانا در حق او پاسخ داده میشود. از سوی دیگر دانیل که همسر خودش را رها میکند و با تصادف مهیب والریا روبهرو میشود. این نگاه مذهبی در برخی دقایق فیلم به طور واضحی دیده میشود.
سرنوشت شخصیتهای فیلم بر اساس ویژگیهایشان
در فیلم عشق سگی، ضعفها و نقصهای فطری کاراکترها نقش مهمی در سرنوشت دلخراش آنها ایفا میکنند. این فیلم به نحوه واقعگرایانهای نشان میدهد که زندگی واقعی برخی افراد با نقصها و ضعفهای خودشان همراه است و این موارد میتوانند تأثیر قابل توجهی بر سرنوشت آنها داشته باشند.
به طور مثال، کاراکتر زن که در حادثه مصدوم شده است، با نقصهای فیزیکی و روانی مواجه است. این نقصها شغل و حرفه او را تحت تاثیر قرار میدهد و او را در شرایط بدی قرار میدهد. همچنین، دو مردی که در داستان دوم درگیر مسابقات سگها هستند، با ویژگیهای منفی شخصیتشان مانند حسادت و خشونت، دست به اقداماتی میزنند که سرنوشت آنها را به سمتی دلخراش میبرد. همچنین، داستان سوم نیز درباره رابطه عاشقانه یک دختر جوان است که با عیوب کاراکتر خودش، مانند نداشتن استقلال و تحت فشار بودن و تاثیرپذیری افراطی، مواجه است.
این ضعفها و نقصها که در کاراکترها وجود دارند، باعث میشوند که آنها در مواجهه با سختیها و تحولات غیرمنتظره، سرنوشت دلخراشی را تجربه کنند. این اشکالات درونی میتوانند آنها را به مسیرهای ناخواسته و غیرقابل پیشبینی سوق دهند و بر زندگی شخصیتها تأثیراتی منفی داشته باشند.
در واقع ایناریتو به عنوان نویسنده و کارگردان با بهرهگیری از این ویژگیها و در واقع ضعفهای شخصیتها، تلاش میکند تا یک تصویر واقعگرایانه از زندگی ارائه دهد. این نمایش زندگی واقعی باعث میشود تا ببینیم که ضعفها و نقصها نقش قابل توجهی در سرنوشت ما دارند و در برخی موارد، ما را به سمتی دلخراش میبرند که کاملاً در کنترل ما نیست.
مقایسه فیلم عشق سگی با پالپ فیکشن (Pulp Fiction)
فیلم عشق سگی در بین بعضی منتقدان به عنوان پالپ فیکشن سینمای مکزیک شناخته میشود. در فیلم پالپ فیکشن هم با روایت جذاب و غیرخطی روبهرو هستیم. ایناریتو به نوعی آن را ارتقا میبخشد و روابط شبکهای و پیچیده بین سه داستان مجزا خلق میکند.
اگر کوئینتین تارانتینو (Quentin Tarantino) در داستان عامهپسند یا همان پالپ فیکشن به دنبال جذاب کردن گنگسترها از طریق شوخیها و دیالوگهای بامزه است، ایناریتو از شخصیتهای خودش، انسانهایی واقعی ساختهاست. در واقع این فیلمساز مکزیکی با آدمهای بد فیلم همانگونه که هستند، برخورد میکند و به دنبال بخشیدن جنبه رمانتیک نیست. در نتیجه گاهی با آنها همذاتپنداری هم میکنیم. آدمهای بد هر دو فیلم، ویژگیهای جالبی دارند.
ایناریتو در فیلم خودش، شخصیتها را کمی وحشیتر و حیوانیتر به تصویر میکشد که جنبهای خشن به آدمهای فیلم دادهاست. شخصیتهای ترسیمشده تارانتینو مهربان یا خونسرد جلوه میکنند اما جنبه عجیب خودشان را حفظ کردهاند.
به طور کلی میتوان گفت ایناریتو، تاثیرات بسیاری به طور مخصوص از دو فیلمساز یعنی کوئنتین تارانتینو و سام پکین پا (Sam Peckinpah) پذیرفته است. بخصوص صحنه تعقیب و گریز و حضور سگ زخمی در اتومبیلی اکتاویو میراند کاملا شبیه به فضاهای تارانتینویی است. البته باید گفت که این فیلمساز مکزیکی با روایت خاص و فیلمنامه جذابش، سینمای مخصوص به خود را با همین فیلم به جهان معرفی میکند.
میراث فیلم Amores Perros ایناریتو
به طور کلی، عشق سگی با ارائه یک شبکه داستانی غیرخطی و واقعگرایانه، تواناییهای سینما را در معرض دید عموم قرار میدهد. این فیلم، نشان میدهد که سینما قادر است داستانهای پیچیده و واقعی را با استفاده از ساختارهای نوآورانه و خلاقانه به تصویر بکشد. ایناریتو برای ساخت این فیلم، دشواریهای زیادی را تحمل کرد و گفتهشده که فیلمنامه آن دستکم 36 بار در طول سه سال بازنویسی شدهاست.
ایناریتو، کارگردان عشق سگی
باید گفت که امروزه، سبک نوآورانه و واقعگرایانه ایناریتو در ساخت فیلمهایش، الگویی برای سایر فیلمسازان شده است و تأثیر قابل توجهی در سینمای جهان داشتهاست. فیلم عشق سگی، همواره توسط منتقدان و لیستهای زیادی مورد تحسین قرار گرفتهاست.
یکی از اولین افتخارات فیلم، جایزه بهترین فیلم در هفته منتقدان جشنواره فیلم کن در سال 2000 بود. فیلم در سال 2000 همچنین به عنوان بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان جشنواره بفتا انتخاب شد و در بین نامزدهای بهترین فیلم خارجی اسکار حضور داشت. همچنین در فهرستی که مجله معتبر امپایر (Empire) در سال 2008 از 500 فیلم برتر سینما از دید خوانندگان، منتقدان و برخی از اهالی دیگر سینما منتشر کرد، فیلم عشق سگی جایگاه 492 را از آن خود کرد.
این فیلم به عنوان اولین فیلم برجسته کارگردان، به او شهرت و شناخت بینالمللی بیشتری داد. پس از موفقیت عشق سگی، ایناریتو فیلمهای دیگری مانند بابل (Babel)، 21 گرم (21 Grams)، از گور بازگشته (The Revenant) و بیردمن (Birdman) را ساخت که مورد توجه قرار گرفتند. این فیلمهای ایناریتو هم جوایز بسیاری از اسکار، گلدنگلوب، بفتا و … دریافت کردند.
شما علاقمندان سینما، اگر فیلم را دیده باشید، احتمالا لحظات مختلفی از فیلم در خاطرتان حک شده است. تاثیر تصاویر فیلم آنقدر زیاد است که تا مدتها نتوانید آن را فراموش کنید. خوشحال میشویم نظرات و دیدگاههای شما را درباره این فیلم در قالب کامنت زیر این مطلب دریافت کنیم. خواندن این نظرات، بیتردید کمک خوبی برای دیگران برای بیشتر لذت بردن از تماشای فیلم و تحلیل آن خواهد بود.