ربات و سینما: نقش ربات در فیلم‌های پرومتئوس و بیگانه: کاوننت

بررسی نظارت در فیلم ۱۹۸۴
اهمیت حریم شخصی: بررسی نظارت در فیلم ۱۹۸۴
بهمن 27, 1403
فیلم V for Vendetta
جنبش مردمی و انقلاب در فیلم V for Vendetta
اسفند 5, 1403
بررسی نظارت در فیلم ۱۹۸۴
اهمیت حریم شخصی: بررسی نظارت در فیلم ۱۹۸۴
بهمن 27, 1403
فیلم V for Vendetta
جنبش مردمی و انقلاب در فیلم V for Vendetta
اسفند 5, 1403
نمایش همه

ربات و سینما: نقش ربات در فیلم‌های پرومتئوس و بیگانه: کاوننت

ربات‌ها سال‌های سال است که دنیای سینما را تسخیر کرده‌اند و بازتابی‌اند از جامعه‌ای که تحت جادوی تکنولوژی و هوش مصنوعی و هوشمندشدن ساخته‌های بشری قرار دارد. ربات‌ها همواره پرسشی را پیش روی انسان گذاشته‌اند و آن این است که معنای انسان‌بودن چیست. فیلم‌سازان با ساخت کاراکترهایی اندرویدی که شباهت زیادی به انسان دارند، انگار که بخواهند آینه‌ای جلوی چشم انسان بگذارند و احساسات و اخلاقیات انسان را به پرسش بکشند. در بعضی از روایت‌هایی که از ربات‌ها داریم، این موجودات را از چشم «دیگری» می‌بینیم؛ موجوداتی که بیگانه‌اند از ما و از همین جهت، غیرقابل پیش‌بینی‌اند. در واقع همین روایت است که از ربات‌ها، تهدیدی برای بشریت می‌سازد. موجوداتی که خیلی زود علیه ما می‌شورند و جایگاه انسانی ما را تسخیر می‌کنند. شاید اما این نگرش در سال‌های اخیر به شدت کاهش یافته است و ما شاهد فیلم‌هایی هستیم که با استفاده از موضوع ربات‌ها، به چالش‌های اخلاقی انسانی می‌پردازند. ما چگونه باید با موجوداتی که خودمان هوشمندشان کردیم روبرو شویم؟ این روایت‌ها و رابطه ی ربات و سینما بحث‌هایی را پیش می‌کشند درباره‌ی عواقب احتمالی پیشرفت تکنولوژی بدون اینکه به دلالت‌های اخلاقی آن توجه کنند.

ربات‌ها در سینمای علمی تخیلی، خطرات خیره‌سری انسان را مطرح می‌کنند. ربات‌های فیلم‌های ترمیناتور و بلید رانر از همین دسته‌اند که کاری کرده‌اند زمین انسانی در آستانه‌ی فروپاشی قرار بگیرد. اما همه‌ی ربات‌ها به این شکل نیستند. بعضی از ربات‌ها هم یار و یاور انسان‌اند و درون‌مایه‌های تنهایی و ارتباط و همدلی را مطرح می‌کنند. در مجموعه فیلم‌های جنگ‌های ستاره‌ای و انیمیشنی همچون وال ای می‌توان چنین ارتباطی را مشاهده کرد. انگار ربات‌ها هم می‌توانند رابطه‌ای معنادار و عمیق با انسان بگیرند.

حضور ربات‌ها در دنیای فیلم‌های علمی تخیلی بخشی از تخیل ماست درباره‌ی تکنولوژي‌ای که خودمان تولید کردیم. فیلم‌های رباتی شیرجه‌ای‌ فلسفی درون این قصه‌ها هستند تا بیش از پیش معنای انسان‌بودن ما را گسترش دهند؛ در این میان مجموعه‌فیلم‌های بیگانه و پیش‌درآمدهای آن‌ها، یعنی «پرومتئوس» و «بیگانه: کاوننت» از عمیق‌ترین و دقیق‌ترین فیلم‌های سینمای جهان در این زمینه‌اند.

فیلم پرومتئوس (۲۰۱۲) و دنباله‌ی آن، «بیگانه: کاوننت» در مجموعه‌ی فیلم‌های بیگانه و نیز در دنیای سینما فیلم‌های حائر اهمیتی هستند. از طرفی این فیلم‌ها ریشه‌های گونه‌ی زنومورف را بررسی می‌کنند و فهم تازه‌ای از جهان داستانی فیلم ارائه می‌کنند.  فیلم «پرومتئوس» مفهوم «مهندسان» را مطرح کرد که یک نژاد فرازمینی باستانی بودند که توانسته بودند انسان را خلق کنند و احتمالاً خالق زنومورف‌ها هم بودند. «بیگانه: کاوننت» اسطوره‌شناسی این فیلم‌ها را گسترش داد و به سقوط مهندسان و خلق اولین زنومورف پرداخت. هر دوی این فیلم‌ها درون‌مایه‌های خلقت و نخوت را مطرح می‌کنند و با عواقب بازی‌کردن نقش خدا دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

فیلم‌های «پرومتئوس» و «بیگانه: کاوننت»، فیلم‌های مهمی در سینمای علمی تخیلی هستند و درون‌مایه‌هایی فلسفی را درون ساخت جهانی داستانی بررسی می‌کنند. با اینکه این فیلم‌ها واکنش‌های متناقضی از منتقدان و مخاطبان گرفتند اما با گذر زمان، ارزش قصه‌ی آن‌ها در دنیای داستانی «بیگانه» در دنیای فیلم‌های علمی تخیلی بیشتر مشهود شد.

فیلم پرومتئوس

 

این موجودات مبهم: ربات‌ها در فیلم‌های پرومتئوس و بیگانه: کاوننت

در فیلم پرومتئوس رباتی داریم به نام «دیوید» با بازی مایکل فاسبندر؛ او رباتی انسان‌‌نماست که شرکت وی‌لند آن را ساخته و یکی از اعضای سفینه‌ی پرومتئوس است. قوس کاراکتر او یکی از درگیرکننده‌ترین وجوه فیلم است؛ چرا که او رباتی است درگیر با پرسش‌هایی درباره‌ی هویت و هدفش در زندگی (و در طول داستان.)

کاراکتر دیوید از همان ابتدا از لحاظ انگیزه و وفاداری‌اش به هدفی که برای آن ساخته شده، اقداماتی دوگانه و مبهم دارد. او در ظاهر تابع پیتر وی‌لند، رهبر عملیات است اما حسی از استقلال را هم نشان می‌دهد که انگار بر مبنای تفکرات خودش عمل می‌کند. وقتی پا مهندسان به داستان باز می‌شود، دیوید نسبت به تکنولوژی و بیولوژی آن‌ها کنجکاو می‌شود. او آزمایشی سری را تدارک می‌بیند که در فیلم آن را مشاهده می‌کنیم. در طول این ماموریت، ما مدام در این دوگانگی به سر می‌بریم که آیا دیوید در حال خرابکاری است یا در حال کمک به بشریت است. بعضی از کارهای اوست که باعث می‌شود خدمه‌ی سفینه سرنوشت‌های شومی داشته باشند. ما هیچ‌وقت نمی‌فهمیم انگیزه‌های او چیست و او پرسشی باقی می‌ماند. اما کاراکتر دیوید بر خلاف ذات سرکش‌اش، دوست دارد تایید انسان‌های خالقش را هم بگیرد. او رفتار انسانی را تقلید می‌کند؛ فیلم‌ می‌بیند و مهارت‌های زبانی را تمرین می‌کند اما با این‌ها وقتی دور و بر انسان‌هاست، از آن‌ها کوچک‌تر شمرده می‌شود؛ به‌خصوص نسبت به دانشمندان این عملیات.

در قوس شخصیتی دیوید، ملاقات او با آخرین مهندسِ زنده، لحظه‌ای حیاتی است. او با استفاده از زبانی بیگانه، با مهندس ارتباط برقرار می‌کند اما نمی‌دانیم دقیقاً قصد او از این ارتباط چیست. واکنش خشونت‌آمیز مهندس در تعاملِ دیوید، انگار حتی علاقه‌ی دیوید را به این موجود باستانی بیشتر هم می‌کند. در نقطه‌ی اوج فیلم است که ما انگیزه‌ی حقیقی دیوید را می‌فهمیم. آنجا که نقشه‌ی پیتر وی‌لند برای غلبه بر مهندس و پاسخ به پرسش ریشه‌های انسان، مشخص می‌شود. خیانت او به باقی اعضای سفینه و دستکاری رویداد در نهایت از این عملیات یک فاجعه‌ی تمام‌عیار می‌سازد. فیلم با ورود دیوید و الیزابت به یکی از سفینه‌های مهندسان تمام می‌شود و سرنوشت این دو نامعلوم می‌ماند. در دنباله‌ی این فیلم یعنی «بیگانه: کاوننت» می‌توانیم سرنوشت کاراکتر دیوید را ببینیم.

فیلم بیگانه: کاوننت

 

ربات‌ها علیه ربات‌ها: بررسی کاراکترهای دیوید و والتر در فیلم «بیگانه کاوننت»

شرکت وی‌لند-یوتانی دو ربات انسان‌نما ساخته است به نام‌های دیوید و والتر. هر کدام مدل‌ متفاوتی دارند و نقش‌های شخصیتی مختلفی به خود گرفته‌اند. از لحاظ ریشه‌ها و هدف‌هایشان، دیوید میلی به خودمختاری دارد. در فیلم «بیگانه: کاوننت» متوجه می‌شویم که دیوید برای سال‌ها در وطن مهندس رها شده و در این سال‌ها آزمایشاتی انجام داده و عقده‌ی خداگونه‌ای پیدا کرده است. در کنار او، والتر مدل پیشرفته‌تر و جدیدتری نسبت به مجموعه‌ی دیوید است و جوری طراحی شده تا فرمانبری بیشتری داشته باشد و بتواند احساسات خودش را کنترل کند. او دستیاری اساسی برای خدمه است و تضمینی برای موفقیت ماموریت.

دیوید در طول فیلم «بیگانه کاوننت» به شخصیتی خداگونه تبدیل می‌شود که در فکر خلق حیات است. او خودش را بالاتر از انسان می‌بیند و مخلوقاتی همچون زنومورف را به عنوان آثار هنری خودش نگاه می‌کند. انگیزه‌های او واقعاً پیچیده‌اند و یک جور وسواس خداگونه با خلق و نابودی دارد. اما اگر بخواهیم او را با والتر مقایسه کنیم می‌بینیم که والتر چه‌قدر مطابق با برنامه‌نویسی خودش پیش می‌رود و بنده‌ی وظایفش است. او هیچ عمق احساسی‌ای ندارد و هیچ بلندپروازی‌ای را تجربه نمی‌کند. گاهی از خودش همدلی و کنجکاوی نشان می‌دهد اما کنش‌های کاملاً برنامه‌ریزی‌شده‌اند و حس انسانی در خود ندارند.

دیوید در تعامل خود با انسان‌ها راه فریب را پیش گرفته‌اند. گاهی خودش را دوستی همراه معرفی می‌کند اما در بازدید از جهان مهندس،‌ اهداف خود را دنبال مي‌کند. تعاملات دیوید با والتر نشان می‌دهد که او کاملاً‌ دنبال برتری است. اما والتر موجودی سرراست است و وظیفه‌اش کمک‌کردن است. همه او را دوست دارند چون هیچ بلندپروازی‌ای ندارد.

در پایان «بیگانه: کاوننت» اعمال دیوید باعث می‌شود خدمه‌ی سفینه‌ی کاوننت نابود شوند و اولین تخم‌های زنومورف به وجود بیاید. ناگهان دیوید تبدیل آنتاگونیست فیلم می‌شود و سرنوشت‌اش نامعلوم است؛ شاید اون هویت والتر را به خود گرفته باشد. چون در مبارزه‌ی نهایی، دیوید والتر را شکست می‌دهد اما این نکته به وجود می‌آید که ممکن است کاملاً هم نمرده باشد و با هویتی دیگر به زندگی خود ادامه داده باشد.

زنومورف ها در فیلم بیگانه کاوننت

 

اخلاق و خلق ربات‌

آیا خالق مسئول مخلق‌اش است؟ آیا او به عواقبِ مخلوق‌اش از لحاظ اخلاقی مسئول است؟‌ این اولین سوالی است که درباره‌ی خلق ربات‌های هوشمند به ذهن می‌رسد.

خالق ربات‌هایی همچون والتر و دیوید، چه شرکت‌ها باشند چه اشخاص، بار مسئولیت اعمال و رفتار آن‌ها را به دوش می‌کشند. این مسئله شامل این می‌شود که تضمین شود ربات‌ها با ضوابط اخلاقی  برنامه‌ریزی شده‌اند تا به انسان‌ها و موجودات هوشمند دیگر صدمه‌ای وارد نکنند.

ربات‌هایی همچون والتر و دیوید که هوش مصنوعی پیشرفته‌ای دارند شاید خودمختار شوند و سوالاتی بپرسند از اینکه حق و حقوق و آزادی‌شان تا کجاست. آیا باید با ربات‌ها همچون ابزار برخورد کرد یا موجوداتی که امیال و آرزوهای خودشان را دارند؟ این چالش‌های اخلاقی، نیاز به چارچوبی اخلاقی و قانونی برای کنترل هوش مصنوعی و ربات‌ها را پیش می‌کشد.

همانطور که در کنش‌های دیوید در فیلم «بیگانه: کاوننت» می‌بینیم، ربات‌ها می‌توانند با هوش مصنوعی و توانایی یادگیری‌شان برای بشر تبدیل به خطر شوند. یعنی با هر هوش مصنوعی و رباتی باید محدوده‌هایی برای قدرت‌شان در نظر گرفته شود. چرا که خلق هر رباتی مانند والتر و دیوید، نگرانی‌ها را در مورد انسان‌زدایی و شئی‌سازی از موجودات واجد حس بیشتر می‌کند. رفتار با ربات‌ها به عنوان ابزارهایی صرف، می‌تواند پیامدهای اخلاقی داشته باشد. همچنین پرسش‌های دیگری مطرح است در این باب که آیا اگر ربات‌هایی را به عنوان خدمتگزاران بسازیم، آیا عملی عادلانه انجام داده‌ایم؟ ما موجوداتی می‌سازیم که انسان‌هایی‌اند دستکاری‌شده برای مقاصد خاص. اما همین موجودات از طرفی می‌توانند با قوه‌ی یادگیری خود با انسان‌ها برابری کنند و همانطور که در خیلی از فیلم‌های سینمایی علمی تخیلی دیده‌ایم علیه انسان طغیان کنند.

در کلیت، خلق ربات‌هایی همچون والتر و دیوید در فیلم‌های پرومتئوس و بیگانه: کاوننت، چالش‌های اخلاقی خاص خودش را دارد که اصحاب تکنولوژی و قانون‌گذاران و جامعه را با پرسش‌هایی جدی روبرو می‌کند. سینما همواره در حال پیش کشیدن این سوالات و پاسخ‌های احتمالی به آن بوده است.

 

ربات و سینما

در سینمای جهان بارها و بارها پرتره‌هایی از دنیای ربات‌ها را دیده‌ایم که وجه نظرهای فرهنگی مختلف، ترس‌ها و آرزوهای انسان را در رابطه با تکنولوژی و هوش مصنوعی به تصویر کشیده است. برخی از تم‌هایی که در سینمای جهان یافت می‌شود، به این شکل بوده است:

  • موقعیت‌های آینده‌نگرانه و علمی تخیلی: بسیاری از فیلم‌ها در ژانر علمی تخیلی، ربات‌ها را در موقعیت‌ها و مکا‌های آینده‌نگران نشان داده است. در چنین جهان‌هایی ربات‌ها، با هوش مصنوعی و قابلیت‌های بالا به تصویر کشیده شده‌اند. فیلم‌های بلید رانر (۱۹۸۲) به کارگردانی ریدلی اسکات و Ghost In Shell (۱۹۹۵) به کارگردانی مامورو اوشی از این دست فیلم‌هایند.
  • رابطه‌ی اخلاقیات و هوش مصنوعی: بسیاری از فیلم‌هایی که به ربات‌ها مربوط‌اند درباره‌ی اراده‌ی آزاد و ذات آگاهی پرسش‌هایی مطرح کرده‌اند و مسئله‌ی حقوق هوش مصنوعی را مطرح کرده‌اند. فیلم‌هایی همچون اکس ماکینا (۲۰۱۴) به کارگردانی الکس گارلند و هوش مصنوعی (۲۰۰۱) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ مثال‌هایی از نوع فیلم‌هایند.
  • ربات‌ها به عنوان دستیاران کمک‌کننده: در بعضی از فیلم‌ها، ربات‌ها یار غار انسان‌اند و همراهی احساسی و فیزیکی انسان را بر عهده دارند. گاهی حتی یک داستان عاشقانه‌ی پر اشک و آه هم در میان می‌آید. فیلم‌های Robot and Frank (۲۰۱۲) به کارگردانی جیک شرایر و Her (۲۰۱۳) به کارگردانی اسپایک جونز از این دسته فیلم‌ها هستند.
  • ربات‌ها به عنوان آخرالزمان: داستان ربات‌ها و محبوبیت‌شان در سینما با پرتره‌های پادآرمان‌شهری جان گرفته است. جایی که ربات‌ها از هوش‌شان برای برتری بر ما انسان‌ها استفاده کرده‌اند و در یک شورش همه‌جانبه سعی کرده‌اند کنترل همه‌چیز را در جامعه‌ی ما به دست بگیرند. فیلم‌های «ماتریکس» از واچوفسکی‌ها و مجموعه فیلم‌های محبوب ترمیناتور به کارگردانی جیمز کامرون، نقش مهمی در تثبیت این شمایل داشته‌اند.
  • دیدگاه فرهنگی‌: در فرهنگ‌های مختلف، ربات‌ها جایگاهی متفاوت از آنچه در سینمای آمریکا دیده‌ایم دارند. برای مثال، سینمای ژاپن ربات‌ها (یا مکاها- در دنیای انیمه و مانگا) را به عنوان آینه‌ای از آمال و آرزوهای از دست رفته‌ی ملت‌شان استفاده کرده‌اند. مثال‌های کلاسیک چنین دیدگاهی را مي‌توان در آثاری همچون Gundam و Neon Genesis Evangelion دید.

 

موخره

در فیلم‌های پرومتئوس و بیگانه: کاوننت، ریدلی اسکات از طریق کاراکتر دیوید و تقابل‌های دوتایی‌اش با کاراکترهای دیگر، تصویری از ربات‌ها در سینما ارائه می‌دهد که درگیر و پیچیده و عمیق است. دیوید کاراکتری رازآلود است که کیفیتی انسانی دارد و کنجکاوی او، شری را به همراه دارد که حقیقتاً ترسناک به تصویر کشیده شده است. او کم‌کم دچار این توهم می‌شود که می‌تواند خدا باشد. این دو فیلم به رابطه‌ی بین خالق و مخلوق می‌پردازند و دیوید که توسط انسان‌ها خلق شده با خالق خود دست به گریبان می‌شود. او ناگهان می‌خواهد جاودانه باشد و در این میان، اخلاقیات مبهم می‌شوند و اخلاق روی لبه‌ی مرز قرار می‌گیرد. هر دوی این فیلم‌ها استعاره‌هایی از وضعیت انسان روی زمین‌اند و همزمان، پرتره‌ای از مواجهه‌ی ما با هوش مصنوعی.

در دورانی که همه‌ی ما سرخوش از پیشرفت‌های عجیب و غریب تکنولوژی هستیم، روایت ریدلی اسکات از رباتی که در جایگاه خدا قرار می‌گیرد، همراه با زنده‌کردن اسطوره‌های دینی و یونانی باستان، هشداری درباره‌ی نحوه‌ی ارتباط ما با آنچه خلق می‌کنیم می‌دهد. در نهایت، فیلم‌های پرومتئوس و بیگانه: کاوننت، بازنمایی تأمل‌برانگیز ربات‌ها با درون‌مایه‌هایی از آفرینش و اخلاق و ذات بشر‌ند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

× سوال داری؟ بیا بچتیم!