ورای دیوارهای «اتاق»: دیدگاه های پست مدرن در روایت سینمایی لنی آبراهامسون

فیلم سوزاندن: واکاوی پارادایم پست مدرن در «سوزاندن» لی چانگ دونگ
مرداد 28, 1403
فیلم بلید رانر
بلید رانر: شهر همانند رویا و کابوس
بهمن 4, 1403
فیلم سوزاندن: واکاوی پارادایم پست مدرن در «سوزاندن» لی چانگ دونگ
مرداد 28, 1403
فیلم بلید رانر
بلید رانر: شهر همانند رویا و کابوس
بهمن 4, 1403
نمایش همه

ورای دیوارهای «اتاق»: دیدگاه های پست مدرن در روایت سینمایی لنی آبراهامسون

پست‌مدرنیسم و فیلم اتاق

فیلم اتاق (Room)، یک درام درگیرکننده به کارگردانی لنی آبراهامسون (Lenny Abrahamson) است که بر اساس رمانی به همین نام نوشته‌ی اما داناهیو ساخته شده است. داستان فیلم حول محور زن جوانی به نام جوی نیوسام می‌گردد که هفت سال در اتاقی کوچک توسط مردی که فقط به نام «نیکِ پیر» می‌شناسیمش، اسیر شده است. در این دوران اسارت، او پسرش جک را به دنیا می‌آورد. پسری که هرگز دنیای بیرون را تجربه نکرده و معتقد است «اتاق» تمام جهان است.

این فیلم، کندوکاوی است عمیق و احساسی در رابطه‌ی یک مادر و بچه‌اش و نیز از تاب‌آوری روح انسان در مقابل تروما و خصم سخن می‌گوید. پس از این که جوی نقشه‌ی فرار جسورانه‌ای می‌کشد، او و جک باید با چالش‌های زندگی بیرون از اتاق کنار بیایند؛ آن‌ها باید با آزادی تازه‌شان کنار بیایند و با ترومایی که تمام عمر سایه به سایه دنبالشان می‌کند زندگی کنند.

فیلم «اتاق» به محض اکران، با تحسین گسترده‌ای روبرو شد و به خصوص برای بازی قوی برای لارسون در نقش جوی و جیکوب ترمبلی در نقش جک و نیز کارگردانی پرظرافتِ آبراهامسون مورد توجه قرار گرفت. فیلم برای چندین جایزه نامزد شد، به‌خصوص چندین جایزه در اسکار و لارسون برنده‌ی اسکار بهترین بازیگر زن برای نقش‌آفرینی در نقش جوی شد. فیلم «اتاق» با روایت درگیرکننده و درون‌مایه‌های تندوتیزش، همواره به عنوان کندوکاوی تأمل‌برانگیز در ظرفیت انسان برای امیدورزیدن، تاب‌آوری و عشق در مقابل شرایط غیرقابل‌تحمل مطرح شده است.

فیلم «اتاق»، وجوه مختلفی از جنبه‌های پست‌مدرن را روایت و تکنیک‌های سینمایی‌اش وارد می‌کند و از این نظر می‌توان آن را فیلمی با عناصر پست‌مدرن خواند. پیش از هر چیز، این فیلم از تکنیک فراداستان (Metafiction) استفاده می‌کند و نیز روایت‌های کلی را واسازی می‌کند و روایتی نو درمی‌اندازد. از سوی دیگر روایت تکه‌تکه یکی دیگر از وجوه پست‌مدرنیستی در فیلم اتاق است. عناصر فراسینمایی در این فیلم نیز جنبه‌هایی از خودبازتابی را نشان می‌دهد که باز هم یکی دیگر از وجوه مشخصه‌ی سینمای پست مدرن است. و نیز بینامتنیت که همواره یکی از اصلی‌ترین عناصر گفتمان پست‌مدرنیستی در هنر است، در این فیلم به وضوح خودش را نشان می‌دهد. با توجه به این که عناصر پست‌مدرن در این فیلم به وضوح قابل ردیابی‌اند، می‌توان گفت فیلم «اتاق»، از تکنیک‌های پست‌مدرنیستی استفاده می‌کند تا شیوه‌های معمولِ قصه‌گویی را به چالش بکشد و مخاطب را به کندوکاری عمیق در دل پیچیدگی‌های تجربه‌ی انسانی، تروما و تاب‌آوری ببرد.

 

بخشی از پوستر فیلم Room به کارگردانی لنی آبراهامسون

پیش از این که وارد بررسی و تحلیل فیلم اتاق از مناظر پست‌مدرنیستی شویم، نگاهی بیندازیم به چیستی این سنت فکری.

 

پست مدرنیسم چیست؟

پست‌مدرنیسم یا پسامدرنیم، جنبشی پیچیده و چندفرهنگی در تفکر و فرهنگ است که اواسط تا اواخر قرن بیستم میلادی خودش را نشان می‌دهد و بسیاری از بنیان‌های اساسی و فرضیه‌های مدرنیسم را به چالش می‌کشد و واسازی می‌کند. پست‌مدرنیسم، انحرافی است از جهان‌بینی قطعی، منطقی و خطیِ مدرنیسم و در عوض، در ستایش تکه‌های پراکنده، چندگانگی و شکاکیت به کلان‌روایت‌ها گام برمی‌دارد.

در عرصه‌ی فرهنگ، پست‌مدرنیسم ایده‌های تکینگی و حقیقت واحد را رد می‌کند و بر ذهنی‌بودنِ تجربه‌ها تاکید می‌کند. پست‌مدرنیسم ستایشی از چندگانگی و ترکیب فرهنگ والا و فرهنگ پست است. آرتیست‌های پست‌مدرن و متفکرانی از این دست، معمولاً در کارِ قرض‌گرفتن – و حتی دزدیدن- از منابع فرهنگی دیگرند تا با ترکیب چیزهای تکراری، شیوه‌های نو دربیندازند. آیرونی و پارودی و ارجاع به خود همواره از تکنیک‌هایی است که در آثار پست‌مدرن یافت می‌شود و بارها می‌توان دید که آثار پست‌مدرن چگونه هنجار و قواعد فرهنگی و اجتماعی را می‌شکنند و طرحی تازه پیش می‌کشند.

پست مدرنیسم در عرصه‌ی تفکر، ایده‌های دانش کلی و جهان‌شمول و پرسش از قیمومیت منابع سنتی دانش را زیر سوال می‌برد و علیه علم و مذهب و فلسفه می‌شورد. تاکید بر زبان، گفتمان و روابط قدرت در فهم ما از واقعیت، جایی است که پست‌مدرنیسم روی آن می‌ایستد و به هر آنچه تثبیت شده است، شک می‌کند. پست‌مدرنیسم به دنبال ارزیابی دوباره‌ی فرضیه‌ها و ارزش‌های مدرنیته است و هنجار ثابت‌شده را به چالش می‌کند و انسان‌ها را دعوت می‌کند تا دیدگاه‌هایی چندگانه و بدون قطعیت را در راستای فهم جهان به کار بگیرند.

 

مضامین پست‌مدرن در فیلم اتاق

در ادامه برخی از عناصر پسامدرن در فیلم اتاق را بررسی خواهیم کرد؛ شامل:

  1. کلان‌روایت‌های در فیلم اتاق
  2. خاصیتِ تکه‌وارِ فیلم «اتاق»
  3. ناپیوستگی‌ به‌عنوان عنصری پست‌مدرن در فیلم «اتاق»
  4. فراواقعیت در فیلم «اتاق»
  5. بینامتنیت در فیلم اتاق
  6. عناصر فراداستانی در فیلم اتاق
  7. آیرونی/کنایه و طنز سیاه در فیلم اتاق
  8. تصویر شر در فیلم اتاق

 

کلان‌روایت‌های در فیلم اتاق

درگیری با کلان‌روایت‌ها یکی از اولین نکات چشمگیر در فیلم اتاق‌اند. به کلان‌روایت‌ها، فراروایت هم می‌گویند و منظور، داستان‌هایی است توضیحی تمامیت‌نگر از واقعیت، تاریخ و تجربه‌ی انسانی پیش رو می‌گذارند. کلان‌روایت اکثر اوقات ادعای جهان‌شمول بودن و همگانی‌بودن می‌کند. و انگار تفسیری همگانی برای جهان است. مثال ملموس‌ترِ کلان‌روایت‌ها، اصول مذهبی، ایدئولوژی‌های سیاسی و نظریه‌های علمی‌اند. اما پست‌مدرنیسم همواره به کلان‌روایت‌ها شک می‌کند و اکثر اوقات بر این مسئله تاکید می‌کند که چنین روایت‌هایی اکثر اوقات سازوکاری سرکوب‌گر دارند و تمامیتِ تجربه‌ی انسانی را در نظر نمی‌گیرند. پست‌مدرنیسم این ایده را به چالش می‌کشد که حقیقتی یگانه وجود دارد و تنها یک تعریف برای واقعیت در کار است. در عوض، پست‌مدرنیسم بر چندگانگیِ نقطه‌نظرها و پرسپکتیوها و سیالیتِ ماهیت دانش صحه می‌گذارد.

 

فیلم «اتاق» از چندین منظر با مسئله‌ی کلان‌روایت‌ها درگیر است:

واسازیِ روایت «خانواده‌ی هسته‌ای» یکی از اولین هدف‌های فیلم اتاق در بحث کلان‌روایت‌هاست. کلان‌روایتِ خانواده‌ی هسته‌ای، به خانواده‌ای گفته می‌شود که خوب و خوش‌اند و کوچک‌ترین واحد اجتماع را تشکیل می‌دهند. اما فیلم اتاق، کلان‌روایت را واژگون می‌کند. در حالی که فیلم جوی و جک را به عنوان مادر و پسری که در مکانی بسته با هم زندگی می‌کند معرفی می‌کند، کم‌کم تروماها و پیچیدگی‌های سطوح زیرینِ رابطه‌ی آن‌ها را نشان می‌دهد. فیلم چهره‌ی ایده‌آل خانواده را به چالش می‌کند در عوض مناسباتی از نوع دیگر در خانواده را پیش می‌کشد.

از طرفی دیگر، فیلم «اتاق» به نقد روایت‌های رسانه‌ای می‌پردازد. این فیلم، بر این تاکید می‌کند که روایت‌های رسانه‌ای می‌توانند واقعیت‌های پیچیده را بیش از ساده‌سازی و مخدوش کنند. در طول فیلم، جوی و جک مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرند. فیلم بر احساسات‌گرایی و خاصیت چشم‌چرانیِ رسانه تاکید می‌کند و شیوه‌هایی که روایت‌ها در عرصه‌ی عمومی ساخته می‌شوند را مورد نقد قرار می‌دهد.

اما گفتیم که پست‌مدرنیسم بر واقعیت‌های ذهنی تاکید می‌کند و فیلم روم، تجربه‌ی ذهنی کاراکترهایش را پیش می‌نهد؛ به‌خصوص جک که پرسپکتیو اوست که فهم مخاطب از روایت را شکل می‌دهد. از دیدگاه جک،‌ فیلم علیهِ واقعیت جهان‌شمول و همگانی است و بر چندگانگی تجربه‌های فردی و تفسیرهای شخصی تمرکز می‌کند.

فیلم اتاق، با مفهوم کلان‌روایت‌ها در بافتاری پست‌مدرنیستی درگیر است و سعی در واژگونیِ روایت‌های سنتی دارد و می‌خواهد تجربه‌ی ذهنی را در پیش قرار می‌دهد. فیلم با کندوکاو در تروما و هویت و تاب‌آوری، مخاطب را دعوت می‌کند تا روایت‌های غالب را به پرسش بگیرد و راه‌های جایگزینی را برای فهم واقعیت در نظر بگیرد.

 

خاصیتِ تکه‌وارِ فیلم «اتاق»

خاصیت تکه‌پارگی یا قطعه‌وار، یکی از عناصر پست‌مدرن است و به تکه‌پاره‌کردن روایت‌های خطی یا ساختارهای یکپارچه و تبدیل آن‌ها به تکه‌هایی پراکنده مربوط می‌شود. در فیلم «اتاق»، این تکه‌پارگی بخشی اساسی است که تجربه‌های احساسی و روانی کاراکترها، به‌خصوص جوی و جک را نشان می‌دهد.

فیلم در ابتدا با قصه‌گویی غیرخطی و این تکنیک پست‌مدرن، با استفاده از فلش‌بک‌ها و سکانس‌های پراکنده در طول فیلم، وجوهی از پست‌مدرنیسم را به مخاطب عرضه می‌کند. فیلم Room به جای این که به سنت قصه‌گویی خطی رو بیاورد، در زمان عقب و جلو می‌رود به زندگی گذشته‌ی جوی می‌رود و نیز زندگی جوی پس از آزادی‌اش را بررسی می‌کند. این تکه‌پارگی، ماهیت پراکنده‌ی خاطرات و احساسات جوی را نشان می‌دهد؛ احساساتی که ترومای اسارت آن‌ها را تکه‌پاره کرده و او حالا سعی می‌کند همه‌اش را از نو برای خود بسازد.

از طرفی دیگر، فیلم اتاق به پرسپکتیو ذهنی جک رو می‌آورد و جهان را از دیدگاه تجربه‌ی محدود او که در چارچوب یک اتاق کوچک رشد کرده‌ است به ما نشان می دهد. فهم جک از واقعیت با تعاملی که او با جوی داشته شکل گرفته است. فیلم با دیدگاه جک، بر ماهیت تکه‌پاره و درونی تجربه‌ی او صحه می‌گذارد و ایده‌ی واقعیتی یگانه و بیرونی را به چالش می‌کشد.

تکه‌پارگی در احساسات هم یکی دیگر از وجوه قصه‌ی فیلم اتاق است. آدم‌های این فیلم گذشته‌ی تروماتیکی دارند که سعی می‌کنند در زمان حال با آن دست و پنجه نرم کنند. همین است که رابطه‌ی‌ آن‌ها ررا پیچیده کرده. جک و جوی با احساس انزوا و ترس و سردرگمی درگیرند و ما در تکه‌های مختلفی می‌توانیم این احساسات را ببینیم. سفری که آن‌ها برای بهترشدن آغاز می‌کنند، کم‌کم به ما نشان داده می‌شود و کم‌کم تکه‌های پراکنده‌ی احساسات و خاطرات آن‌ها در کنار هم قرار می‌گیرد.

در کل، فیلم اتاق، از وجوه تکه‌پاره به عنوان عنصری اصلی در روایت خود استفاده می‌کند تا بازتابی باشد از پیچیدگی‌های تجربه‌ی کاراکترهای فیلم و تلاش آن‌ها برای ساختن آینده‌ای تازه. از این ساختار روایی تکه‌پاره و پرسپکتیو‌های ذهنی، فیلم مخاطب را دعوت می‌کند تا با ماهیت تکه‌پاره و پراکنده‌ی تجربه‌ی انسانی روبرو شود و راه‌های جایگزینی برای فهم واقعیت پیدا کند.

صحنه ای از ابتدای فیلم Room 2015

 

ناپیوستگی‌ به‌عنوان عنصری پست‌مدرن در فیلم «اتاق»

ناپیوستگی زمانی، عنصری پست‌مدرن است که ساختار خطی زمان را در روایت فیلم می‌شکند. در فیلم اتاق، این ناپیوستگی‌های زمانی به کار گرفته شده‌اند تا تجربه‌های روانی و احساسی شخصیت‌ها، به خصوص جوی و جک را، به‌خصوص بعد از تجربه‌ی تروماتیک‌شان نشان دهند.

فیلم با استفاده از فلش‌بک‌هایی به زندگی گذشته‌ی جوی و زندگی‌اش در حین اسارت در اتاقی کوچک، نقطه‌هایی برای فهم وقایعی می‌گذارد که منجر به زندانی‌شدنش شده. این فلش‌بک‌ها، ساختار خطی پیشروی روایت را در هم می‌شکنند و ماهیت چرخه‌وارِ تروما و حافظه را پررنگ می‌کنند. این فلش‌بک‌ها می‌تواند درگیری‌های جوی در زمان حال را بافتاری عقلانی قرار دهند و وضعیت پیچیده‌ی احساسی او را نشان دهند.

سکانس‌های رویا، در طول فیلم یکی از مثال‌های ناپیوستگی‌اند. جک در طول فیلم اتاق، بارها رویاهایی می‌بیند که مرز بین گذشته و حالا و واقعیت‌های تخیلی را می‌شکنند. این سکانس‌های رویاگون، عناصری از خیالات جک و گذشته‌ی جوی را در خود دارند و ساختار زمانی روایت را پیچیده‌تر می‌کنند. این سکانس‌های با محوکردن مرز بین واقعیت و تخیل، مهایت ذهنی تجربه و حافظه را بار دیگر مورد تاکید قرار می‌دهند.

از سوی دیگر، در فیلم اتاق شاهد این هستیم که چگونه با تکنیک‌های تدوین، زمان دستکاری می‌شود؛ گاهی زمان کش می‌آید و گاهی فشرده می‌شود. برای مثال، لحظه‌هایی که از لحاظ احساسی شاخص‌اند طول می‌کشند و حس پیوستگی زمان را در ذهن مخاطب تغییر می‌دهند و ماهیت ذهنی دریافت زمان را مورد پرسش قرار می‌دهند. همین پرسش یکی از پرسش‌های اصلی پست‌مدرنیسم در ارتباط با زمان است.

در همین راستا، می‌توان الگوهای چرخه‌ایِ تروما و بهبود را در فیلم مشاهده کرد. بهبودپیداکردن، آن‌ طور که در این فیلم مورد اشاره قرار می گیرد یک فرایند خطی نیست بلکه مجموعه‌ای از فراز و نشیب‌هاست. پرش‌های زمانی همین ماهیت چرخه‌وار را مورد تاکید قرار می‌دهند. هر کس سفر خودش را برای بهبودی دارد. هیچ کس در یک فرمول از پیش تعیین شده نمی تواند پیش برود و علاوه بر این سفر زندگی هر کس حاصل ذهنیت درونی خود اوست، تا کلان‌ روایت‌هایی که توسط قدرت‌ها دستکاری شده است.

در کلیت، فیلم اتاق، با ناپیوستگی‌های زمانی به عنوان عنصری پست مدرن در فیلم، ساختار خطی زمان را می‌شکند و سعی می‌کند ما یک پله به تجربه‌ی انسانی‌تری نزدیک کند. فلش‌بک‌ها، سکانس های رویا، دستکاری زمان، همه و همه تکنیک‌هایی‌اند که فیلم با استفاده از آن‌ها می‌خواهد مخاطب را درگیر تجربه‌ی خاطره و تروما کند.

 

فراواقعیت در فیلم «اتاق»

فراواقعیت به عنوان یکی از واژه‌های مربوط به گفتمان پست‌مدرنیستی، به وضعیتی گفته می‌شود که ارتباط بین واقعیت و شبیه‌سازی محو یا کمرنگ می‌شود و منجر به تجربه‌ای می‌شود که از خودِ واقعیت واقعی‌تر است. در فیلم اتاق، جایی که جک و جوی برای هفت سال در آن نگهداری می‌شوند، فضایی فراواقع است. اتاق بر خلاف محدودیت‌های فیزیکی‌اش، برای جک تبدیل به تمام جهان می‌شود و او هیچ چیز در مورد اینکه چه چیزی ورای دیوارهای اتاق است نمی‌داند. درون اتاق، تمام فهم جک از واقعیت، به واسطه‌ی تعاملی که او با جوی دارد و اشیا محدودی که دم دست اوست شکل می‌گیرد.

فراواقعیت به عنوان عنصری پست مدرن در فیلم اتاق، بیش از پیش با تخیلات جک و میل او انسان‌نماییِ اشیا بی‌جان، همچون مبلمان و وسایل درون اتاق نشان داده می‌شود. این اشیا برای جک معنایی مضاعف درند. این اشیا، اهمیتی دوچندان برای جک دارند و در دنیای خیالی او هر کدام، کاراکتری‌اند. همین امر است که مرز بین واقعیت و فانتزی را از میان برمی‌دارد.

وقتی جوی و جک در نهایت از اتاق فرار می‌کنند و به جهان بیرون وارد می‌شود، با تجربه‌ای سرگیجه‌آور طرف می‌شوند که راه بردنِ آن‌ها در فضای واقعیت را سخت می‌کند. واقعیتی که حالا با آن مواجه می‌شوند، بسیار با واقعیتی که تا حالا شناخته‌اند فرق می‌کند. برای جک، جهان بیرون از همان ابتدای کار، ناواقعی و تحمل‌ناپذیر است؛ انگار که او در تلاش است تا درگیری‌های پیشین‌اش برای فهم واقعیت را با پیچیدگی‌های جهان ورای «اتاق» آشتی دهد.

در کلیت، فیلم اتاق، مفهوم فراواقعی را با تصویری از فضایی مشخص به عنوان اتاق نمایش می‌دهد و واقعیتی مجزا و یک‌سر متفاوت برای کاراکترهایش می‌سازد. فیلم با محوکردن مرز بین واقعیت و شبیه‌سازی، از خاطب می‌خواهد ماهیت ذهنی تجربه‌ها را دوباره مورد مداقه قرار دهد و یادآوری می‌کند که دریافت ما از واقعیت به واسطه‌ی محیط و تخیل‌ما شکل می‌گیرد.

صحنه ای از میانه ی فیلم اتاق 2015

 

بینامتنیت در فیلم اتاق

بینامتنیت یعنی رابطه‌ی میان متن‌ها، ارجاع‌دادن و نقل‌قول کردن و تحت تاثیر متن‌ها بودن؛ این متن‌ها می‌توانند فیلم باشند، می‌توانند کتاب باشند، می‌توانند هر اثر هنری و فرهنگی دیگری باشند. در فیلم اتاق، که بر اساس رمانی از اما داناهیو ساخته شده است، می‌توان بینامتنیت را به شیوه‌های مختلفی دید.

اولین مسئله به شکل ارجاعات ادبی است. فیلم از ارجاع ادبی برای پیش کشیدن بسیاری متون دیگر و غنی‌سازی درون‌مایه‌های خودش استفاده می‌کند. برای مثال، فیلم اتاق را می‌توان بازگویی مدرنی از ژانر روایی اسارات دانست؛ آثاری همچون «مرداب آبی» نوشته‌ی هنری دو ور استاکپول یا «ربوده‌شده» نوشته‌ی رابرت لویی استیونسون، نمونه هایی  از این ژانر اند. این ارجاعات، بافتاری برای کندوکاو در درون‌مایه‌های اسارت و بقا و تاب‌آوری‌اند.

اما ارجاعات ادبی تنها ارجاعات بینامتنیِ فیلم اتاق نیستند. تاثیرات سینماییِ اتاق از نظرها پنهان نمی‌ماند و فیلم هم سعی نمی‌کند آن‌ها را پنهان کند. این فیلم به بسیاری از آثار کلاسیک و ژانری ادای احترام می‌کند. فضای تنگناهراسانه ‌ی فیلم،‌ جا را برای مقایسه با آثاری همچون «میزری» و «اتاق پنیک» باز می‌کند. فیلم اتاق با ارجاع به آثار سینمایی پیش‌تر شناخته شده، خودش را در سنت سینمایی وسیع‌تری می‌اندازد و همزمان همه‌ی قواعد ژانری را زیر پا می‌گذارد که جرئت زیادی هم می‌طلبد و در مرود این فیلم به خوبی کار می‌کند و نتیجه‌ی دقیق و عالی‌ای می‌دهد.

علاوه بر همه‌ی این ارجاعات، فیلم اتاق اسطوره‌ها و متون فرهنگی را هم مورد ارجاع قرار می‌دهد و روایت خود را با لایه‌های معنایی و نمادین نشانه‌گذاری می‌کند. برای مثال، فیلم درون‌مایه‌های مادربودن و ایثار را با موازی‌سازی شخصیت‌های اسطوره‌ی همچون دمتر و پرسفونه یا کهن‌الگوهای ادبی همچون مریم مقدس و کودکش، مورد تاکید قرار می‌دهد. این ارجاعات بینامتنی، درون‌مایه‌های خود فیلم را غنی‌تر می‌کنند و تم‌های آن را جهانی‌تر و همگانی‌تر می‌کنند و نیز چارچوبی برای فهم تجربه‌ی کاراکترها می‌سازند.

در نهایت، بینامتنیت، به فیلم اتاق غنایی می‌بخشد که می‌تواند آن را در بافتار ادبی و فرهنگی بزرگتری قرار دهد تا مخاطبان بتوانند دانش خود از دیگر متون را به یاری بخوانند و به یاری آن‌ها در تفسیر فیلم موفق‌تر باشند. فیلم اتاق مخاطب را وا می‌دارد تا با ارجاعات بینامتنی فیلم وارد دیالوگ شود و به ما نشان دهد که قصه‌گویی چگونه فهم ما از جهان را شکل می‌دهد.

 

عناصر فراداستانی در فیلم اتاق

فیلم اتاق با چندین عناصر فراداستانی سروکار دارد که مرز بین واقعیت و داستان را محو می‌کند و مخاطب را دعوت می‌کند تا به ماهیت قصه‌گویی و بازنمایی فکر کنند.

یکی از تمهیدات فیلم، آگاهی روایی است. در طول فیلم، این حس آگاهی روایی وجود دارد کهک انگار کاراکترها از نقش‌شان در قصه‌ آگاه‌اند. جوی و جک گهگاه با قصه‌گویی درگیر می‌شوند تا با شرایط‌شان کنار بیایند. جوی روایت‌های تخیلی می‌سازد تا جک را سرگرم کند و به او کمک کند که از جهانشان سر در بیاورد. این آگاهی از قصه‌گویی، از ماهیت برساخته‌ی واقعیتی که آن‌ها با آن مواجه‌اند پرده برمی‌دارد و نیز مخاطب را دعوت می‌کند تا شیوه‌های دریافت واقعیت توسط خودش را مورد مداقه قرار دهد.

از طرف دیگر، ویژگی‌های خودارجاعی در فیلم اتاق هم مهم‌اند. لحظه‌هایی در فیلم وجود دارد که به فیلم‌بودنِ خود اذعان دارد. انگار فیلم از این آگاه می‌شود که اثری داستانی است. برای مثال، جوی و جک از قصه‌ها و کاراکترهایی که خلق کرده‌اند صحبت می‌کنند و مرز بین قصه و واقعیت را درون روایت می‌شکنند. علاوه بر این، فیلم به متون و مسائل فرهنگی دیگر هم ارجاع می‌دهد و افسانه و پریان می‌گویند و توجه به ارتباطات بینامتنی جلب می‌کند و از مخاطب می‌خواهد تا باز هم به شیوه‌هایی که ما قصه می‌گوییم و واقعیت پیرامون‌مان را عوض می‌کنیم توجه کند.

اصطلاحی وجود دارد در دنیای سینما به نام شکستن دیوار چهارم. البته این اصطلاح از تئاتر وارد سینما شده است. در حالی که فیلم اتاق دیوار چهارم را به معنای سنتی آن نمی‌شکند، اما تا حدودی مخاطب را درگیر تعامل با خودش می‌کند. در طول فیلم، بینندگان به همدلی با کاراکترها دعوت می‌شوند و از آن‌ها خواسته می‌شود تا به تجربیات خودشان و تخیلات‌ششان رجوع کنند. فیلم اتاق با کشاندن مخاطب به درون روایت خود و تشویق او به شرکت در روند قصه گویی مرز بین مخاطب و کاراکتر و قصه و واقعیت را برمی دارد.

در نهایت، فیلم اتاق، نظرگاهی بر قدرت قصه‌گویی و شیوه‌هایی که روایت فهم ما از جهان را می‌سازد هم دارد. فیلم با کندوکاو در جهان تخیلی جوی و جک و نیز درگیری با متون ادبی و فرهنگی وسیع‌تر، مخاطب را به تامل در روش‌های قصه‌گویی خودمان دعوت می‌کند. قصه‌گویی برای منشایی از آرامش است و به معنای آزادی از بند خصم است. تا قصه‌ای برای روایت نباشد، آزادی معنایی نمی‌گیرد.

عناصر فراداستانی در فیلم اتاق، لایه‌های دیگری به داستان غنی فیلم اضافه می‌کند و مخاطب را دعوت می‌کند تا مرزهای بین واقعیت و قصه را به پرسش بگیرد و ببیند که داستان‌گویی چگونه فهم و درک ما از جهان را تغییر می‌دهد و بعد چگونه به سراغ تغییر ما از درون می‌آید. در نهایت، ما قصه‌هایی هستیم که روایت می‌کنیم و جهان ما همان قصه‌هایی است که می‌سازیم. به قول فیلسوفی، انسان حیوانی است قصه‌گو.

یکی از صحنه های پایانی فیلم اتاق (Room) 2015

 

آیرونی/کنایه و طنز سیاه در فیلم اتاق

فیلم پست‌ مدرن بدون استفاده طنز و کنایه/آیرونی نمی‌شود! فیلم اتاق هم از این قاعده مستثنی نیست. فیلم لنی آبراهامسون از کنایه و طنز به عنوان تمهیداتی روایی برای اضافه‌کردن عمق به قصه‌ای استفاده می‌کند که پر از برانگیختگی احساسی است.

فرض ابتدایی فیلم مبنی بر این که مادر و پسری در اتاقی کوچک اسیر شده‌اند، کنایه‌ای دراماتیک در دل خود دارد. مخاطب از این آگاه است که جهان بیرون وجود دارد اما جک نمی‌داند که جهان بیرونی در کار است. همین مسئله باعث بروز یک جور کنایه‌ی دراماتیک درون قصه می‌شود. قطع ارتباط میان دریافت کاراکترها و دانش مخاطب، تنش دراماتیک و تاثیر احساسی فیلم را دوچندان می‌کند.

ورای این حرف‌ها، فیلم از طنز سیاه به عنوان سازوکار تاب‌آوری استفده می‌کند. جوی و جک در طول فیلم از طنز استفاده می‌کنند تا شرایط سخت‌شان را بگذرانند. بازی‌های خلاقانه‌ی ان‌ها برای گذر زمان و نگه‌داشتن عقل‌شان در چارچوب اتاق، یکی از همین سازوکارهاست. این طنز سیاه، کاری می‌کند که آن‌ها بتوانند در مقابل ظلمی که بهشان می‌شود، تاب‌آوری پیشه کنند و در تاریک‌ترین و ناامیدانه‌ترین وضعیت‌های ممکن هم لحظه‌هایی از سرخوشی به وجود بیاورند.

فیلم اتاق اما تا جایی پیش می‌رود که می‌توان عناصر هزل‌گونه (Satirical) هم در آن مشاهده کرد. عناصری که هنجاری اجتماعی و انتظارات جامعه را به نقد می‌کشد. برای مثال، تعامل جوی با رسانه‌ها بعد از فرارشان، آن نگاه ابزاری رسانه‌ها به موضوعات حساس را مورد نقد رار می‌دهد. این لحظه‌های هزل‌گونه، به کندوکاوی فیلم در دل مسئله‌ی تروما و تاب آوری می‌کند پیوند می‌خورند و مخاطب را به مسائل اجتماعی بزرگترین سوق می‌دهند.

از سوی دیگر، فیلم اتاق با انتظارات مخاطب هم بازی می‌کند و با استفاده آیرونی، کلیشه‌های روایی معمول را زیر سوال می‌برد. برای مثال، تصمیم جوی مبنی بر اینکه حقیقت را در مورد اسارت‌شان از جک پنهان کند در ابتدا چندان عاقلانه به نر نمی‌رسد اما در نهایت به عنوان راهی برای حافظت از معصومیت او مطرح می‌شود. این واژگونی انتظارات مخاطب، لایه‌ای از پیچیدگی به کارکاترها و رابطه‌هایشان اضافه می‌کند و مخاطب را دعوت می‌کند تا فرضیات‌شان را مورد تجدید نظر قرار دهند؛ فرضیاتی که انگار همه‌ی جامعه در مورد غرایز مادرانه و مسئولیت‌های پدرانه در نظر دارند و بدون فکر اضافی همیشه و بی چون و چرا آن را پذیرفته‌اند.

در کل، کنایه و طنز، برای روایت فیلم اتاق حیاتی‌اند و لحظه‌هایی از سر آسودگی و پیچیدگی و بصیرت در فیلم به وجود می‌آورند که ما را به تجربه‌ی انسانی نزدیک می‌کند. فیلم با به کارگیری این عناصر، تصویری چندوجهی از کاراکترهایش و سفر آن‌ها به سوی رهایی و بهبود ارائه می‌کند.

 

تصویر شر در فیلم اتاق

تصویر شر در فیلم اتاق، تصویر چالش‌برانگیزی است که تجسم آن در شخصیت «نیک پیر» است؛ مردی که جوی را ربوده و هفت سال در یک اتاق کوچک نگهداری کرده. نیک عصاره‌ی شر است و کنش‌های او نه تنها آزادی جوی را گرفته بلکه به آزاد جسمانی و احساسی منجر شده است. نیک پیر رفتاری غیرقابل پیش‌بینی دارد و صرف حضور او هم ما را به عنوان مخاطب و هم جوی را می‌ترساند. کار او ایجاد تنش در روایت است و به خوبی از پس این کار برمی‌آید. اما تهدید او فقط جسمی نیست. او از لحاظ روانی هم با جوی بازی می‌کند تا قدرت خود را روی او حفظ کند. نیک پیر از جوی انسان‌زدایی می‌کند و او را به یک ابژه‌ي صرف که می‌تواند تحت مالکیت خودش در بیاید تقلیل می‌دهد. او هیچ همدلی یا تردیدی در شکنجه و عذابی که به جوی می‌دهد ندارد. علاوه بر این او اصلاً به این فکر نمی‌کند که چه بلایی قرار است بر سر جک بیاید. صرف حضور جک، سایه‌ای بلند بر سر زندگی جک می‌اندازد. او تحت خشونت و آزار همیشگی پدرش بزرگ می‌شود. جک با اینکه دریافت محدودی از موقعی دارد اما خطری که نیک پیر نشان می‌دهد را می‌فهمد ترومای ذهنی برایش ساخته می‌شود.

نیک پیر، نمادی از نیروهای کلان‌ترِ اجتماعی است که زنانی همچون جوی را سرکوب می‌کنند و از آن‌ها قربانی می‌سازند. او بازنمایی از مردانگی سمی و ساختارهای قدرت مردسالارانه است که می‌تواند بدون هیچ عواقبی،‌ زنان را مورد آزار قرار دهد.

در نهایت، این تصویری از نیک پیر، تصویری از شرِ مطلق است. یک حضور سرد و بی‌پروا که در سینمای پست مدرن زیاد یافت می‌شود. حضوری که بدون توجیه، خشونت می‌ورزد و زندگی‌ها را نابود می‌کند. تصویری محدود از آنچه در جهان واقعی با آن طرفیم؛ یک خشونتِ هرروزه که فشار وارد می‌کند و کم‌کم نابود می‌کند؛ شر هر روزه.

 

 

نتیجه‌گیری

فیلم اتاق، عناصر چشم‌گیری از سینمای پست‌مدرن را در خود دارد. این فیلم ساختارهای روایی سنتی را واژگون می‌کند و به دنیا نوع دیگری از بیانِ واقعیت‌های تکه‌پاره و جدا از هم است و بیش از هر چیز بر تجربه‌های ذهنی از واقعیت و پرسپکتیوهای چندگانه تمرکز دارد. فیلم «اتاق» برای سینمای پست مدرن فیلم مهمی است چون روایت خطی را واسازی می‌کند و از چارچوب‌های متداول روایی خارج می‌شود و با تکنیک‌های قصه‌گویی‌اش، به شیوه‌ی متداول برخورد نمی‌کند. فیلم به جای دنبال‌کردن روند خطی حوادث، آن‌ها را بر اساس منطق ذهنی کاراکترها می‌چیند و تکه‌های پازل را کنار هم می‌گذارد. از همین رو، ذهنیتی که ایجاد می‌کند، واقعیت‌های چندگانه‌ای است که جلوی درکِ فقط یک واقعیت را می‌گیرد. همچنین کلان‌روایت‌ها در این فیلم زیر سوال می‌روند و هنجارهای فرهنگی غالب مورد پرسش قرار می‌گیرند؛ پرسش‌هایی اساسی درباره‌ی نقش خانواده، نقش مادربودن و نقش‌های زنانه و مردانه در جامعه. فیلم مخاطب را به پرسش از ایدئولوژی‌های ثابت‌شده وا می‌دارد و از او نمی‌خواهد تماشاگری منفعل باشد.

بسیاری از عناصر دیگری که در فیلم اتاق و با ریشه در سنت پست مدرن یافت می‌شوند، کاری می‌کنند که این فیلم برای یک مطالعه‌ی پست مدرن، از بهترین گزینه‌ها باشد. از طرفی، درون‌مایه‌های بسیار چالش‌برانگیز و بی‌پروای فیلم هم می‌تواند دیدگاه تازه‌ای برای مخاطب باز کند. فیلم اتاق به واسطه‌ی تکنیک‌های روایی خلاقانه و کندوکاوی تامل‌برانگیز در تجربه‌ی انسانی، مثالی از روح پست مدرنیسم در سینمای معاصر است و چالشی که در درک ما از واقعیت تثبیت‌شده به وجود می‌آورد می‌تواند تا مدت‌ها گریبان‌مان را رها نکند و تا روزها و ماه‌ها پس از تماشای فیلم، پرسش‌های تازه برایمان ایجاد کند.

 

منابع مورداستفاده در این مقاله:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

× سوال داری؟ بیا بچتیم!