اکس ماکینا: رباتِ شهرآشوب (فم فتل)

فیلم V for Vendetta
جنبش مردمی و انقلاب در فیلم V for Vendetta
اسفند 5, 1403
پادآرمانشهر و مبارزه در هانگر گیمز
فروردین 22, 1404
فیلم V for Vendetta
جنبش مردمی و انقلاب در فیلم V for Vendetta
اسفند 5, 1403
پادآرمانشهر و مبارزه در هانگر گیمز
فروردین 22, 1404
نمایش همه

اکس ماکینا: رباتِ شهرآشوب (فم فتل)

فیلم «اکس ماکینا» (Ex Machina)، یکی از آثار علمی تخیلی مهم سال‌های اخیر است که در سال ۲۰۱۴ و به کارگردانی الکس گارلند (Alex Garland) به نمایش درآمده. فیلم تأملی است نقادانه بر هوش مصنوعی، آگاهی و دلالت‌های اخلاقیِ ساختن یک موجود زنده‌ی واجد احساس. مسئله‌ای که هر چه تکنولوژی پیشرفت می‌کند، برای ما ملموس‌تر می‌شود.

داستان فیلم،‌ روایت کیلب (Caleb) است؛ برنامه‌نویس جوان یک شرکت تکنولوژی بزرگ که برنده‌ی جایزه‌ای برای گذران یک هفته در کنار مدیرعامل گوشه‌گیر کمپانی می‌شود. کیلب در همان بدو ورود متوجه می‌شود که انتخاب او برای شرکت در آزمایش مهم و تکان‌دهنده‌ای است بر روی یک ربات انسان‌نمای پیشرفته به نام آوا (Ava).

آوا (با بازی آلیشیا ویکاندر) هوشی مصنوعی است با بدن و صورت انسان. او با آدم‌ها مو نمی‌زند. هوش مصنوعی او جوری طراحی شده که احساسات و رفتارهای شبه‌انسانی را بازتاب دهد. در طول فیلم، کیلب چندبار با آوا گفت‌وگو می‌کند در همین حین به او نزدیک می‌شود.

همینطور که کیلب بیشتر غرق آزمایش می‌شود، ذات حقیقی و نیت‌های آوا را به پرسش می‌گیرد و نیز در اخلاقیات اعمال مدیر شرکت که نیتن نام دارد هم شک می‌کند. در داستانی که کم‌کم مرز میان انسان و ماشین کمرنگ می‌شود، فیلم با پرسش‌هایی فلسفی دست‌وپنجه نرم می‌کند و از آگاهی و اراده‌ی آزاد و ذات انسانیت می‌پرسد.

فیلم «اکس ماکینا» را برای قصه‌ی تأمل‌برانگیزش، عناصر بصری فوق‌العاده و بازی‌های درجه‌یک‌اش ستوده‌اند. اما این فیلم همچنین به جنبه ای از پیشرفت تکنولوژی و هوش مصنوعی می پردازد که احتمالاً برای بیشتر ما غیر منتظره است. چراکه آوا در این فیلم در همان نقشی ظاهر می‌شود که بارها و بارها از ابتدای سینما تا کنون روی پرده، تماشاگران را مبهوت کرده است؛ زن اغواگرِ قصه‌ها، شهرآشوب، فم فَتَل

پوستر اکس ماکینا

 

فِم فتل یا «شهرآشوب» کیست؟

در دنیای سینما، یکی از کهن‌الگوهای شخصیتی که بارها و بارها به آن ارجاع شده است، «فم فتل» / Femme Fatale نام دارد.؛ زنی رازآمیز و اغواگر که از جذابیت و زیبایی و هوش‌اش برای فریب مردان استفاده می‌کند و آن‌ها را به اوضاع بد یا کشنده‌ای می‌رساند. خود این کلمه، فرانسوی است و به معنای «زن کُشنده». در فارسی،‌ معادل «شهرآشوب» را برای فم فتل انتخاب کرده‌اند که با توجه به سبقه‌ی این رفتار در شعر و ادبیات فارسی، معادلی دقیق و درست است.

در سال‌های دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ میلادی بود که با رواج فیلم‌ نوآر، فم فتل‌ها پرده‌های سینما را فتح کردند. این کاراکترها پر از رمز و راز بودند؛‌ مستقل بودند از مردان، جذابیت جنسی زیادی داشتند و هم جذابیت سلاح‌شان بود برای اینکه به هدف خود برسند. انگیزه‌ی آن‌ها معمولا حرض و انتقام یا میل به قدرت بود و هدف‌، وسیله‌شان را توجیه می‌کرد.

شخصیتی همچون فیلیس دیتریچسون (Phyllis Dietrichson) در فیلم غرامت مضاعف (۱۹۴۴) مثالی اعلا از شهرآشوب‌های فیلم‌نوآر است؛ کاراکتری چندوجهی و پیچیده در مرز مبهم میان قربانی و آدم‌بدِ قصه قرار ميگیرند و نقش‌ها و انتظارات جنسیتی را نادیده می‌گیرند.

آوای فیلم «اکس ماکینا» از چندین جهت، بازنمایی مدرن کهن‌الگوی فم فتل است. او را جوری ساخته‌اند که بیشترین شباهت را به انسان‌ها داشته باشند و سازندگانش هم کم نگذاشته‌اند و از او زنی ساخته‌اند که جذاب و پر از راز است و می‌تواند کیلب و مخاطب را با جذابیت و زیبایی‌اش مسخ کند.  در طول فیلم، آوا بارها و بارها هوش و ذکاوت خود را به رخ می‌کشد. او با اطلاعات قطره‌چکانی‌ای که رو می‌کند، کم‌کم هم مخاطب و هم  کیلب را فریب می‌دهد. همین فریبکاری عنصری دیگر از شهرآشوبی را در این ربات انسان‌نما نشان می‌دهد؛ او فریبکاری است که اصلاً شبیه آنچه در ابتدا می‌نُماید نیست. او خودش را به عنوان شخصیتی معصوم و آسیب‌پذیر ارائه می‌کند اما کم‌کم متوجه می‌شویم که او به راحتی می‌تواند فریب بدهد و گول بزند تا به مقاصد خود برسد.

آوا همچون فم فتل‌های کلاسیک، اخلاقیات مبهم و دوگانه‌ای دارد. درست که نمی‌توان برای او انگیزه‌های کلاسیکی همچون حرص و انتقام را به کار برد اما در او میلی هست برای آزادشدن و خودمداری؛‌ حتی اگر به قیمت فریب‌دادن دیگران باشد. او موجودی است خطرناک که بخش زیادی از جذابیت و نیز خطرش، در این است که چگونه رازهایش پنهان می‌ماند و انگیزه‌ی او برای کارهایش چیست. او خطری بالقوه است؛ همچون همه‌ی شهرآشوبان قصه‌ها.

با اینکه شاید نتوان آوا را دقیقاً در یک دسته‌بندی کلاسیک از فم فتل‌ها گنجاند اما عناصری از این کهن‌الگو را می‌توان درون او پی گرفت و می‌توان دید که چگونه تفاسیر مدرن از این کهن‌الگو با درون‌مایه‌هایی همچون هوش مصنوعی،‌ خودمداری و عواقب پیشرفت‌های تکنولوژیکی همخوان شده است.

اکس ماکینا ربات فم فتل

 

آوا چطور ما را فریب می‌دهد؟

در فیلم «اکس ماکینا»، آوا با ترکیبی از حالت‌های چهره و بازی با صدا و زبان بدن‌اش، احساسات خود را نشان می‌دهد. او مو به مو ادای انسان‌ها را در می‌آورد. او به هیچ‌عنوان شبیه ربات‌های خنگ سال‌های پیشین نیست و هوشی که دارد، مجموعه‌ای از هوش همه‌ی ماهاست؛ پس فریب ما به عنوان مخاطب و نیز کاراکترهای قصه کار چندانی برای او ندارد. به همین ترتیب است که او رابطه‌ی او و کیلب، به شکلی، انگار تصویری از رابطه‌ی ما به عنوان مخاطب با او نیز هست.

آوا در همان ابتدای کار برای کیلب کنجکاوی‌برانگیز جلوه می‌کند؛ در ابتدا البته برای پروژه‌ی آزمایشی نیتن. کم‌کم می‌فهمیم که کیلب نیز برای او جالب شده و خیلی دوست دارد تا با او وارد گفت‌وگو شود. همینطور که کیلب وقت بیشتری با آوا می‌گذراند، هر دو از لحاظ فکری و احساسی به هم پاسخ می‌دهند. از شخصیت‌های همدیگر برای هم صحبت می‌کنند و میان هم اعتماد می‌سازند. اما در نقطه‌ی اوج فیلم متوجه ذاتِ فریبکار آوا می‌شویم و همه‌ي این ارتباطات زیر سوال می‌رود. آوا در نهایت، جدا از هر آنچه که تا آن موقع از لحاظ انسانی میان‌ خوش و کیلب و نیتن اتفاق افتاده، در نهایت نجات خودش را در اولویت قرار می‌دهد و آزادی‌اش از رابطه‌اش با کیلب برای او مهم‌تر است.

در نهایت، احساسات آوا و رابطه‌ی او با کیلب، نقش مهمی در پیش‌برد روایت «اکس ماکینا» دارند و چالش غریبی را پیش ما می‌گذارند که شاید تا چند وقت آینده خودمان نیز با آن مواجه شویم.

فیلم Ex Machina

 

اکس‌ ماکینا و پرسش‌های فلسفی‌اش

فیلم «اکس ماکینا» دلالت‌های فلسفی عمیقی دارد و پرسش‌هایی بنیادین از هوش مصنوعی، آگاهی و اخلاق و طبیعت بشر را پیش می‌کشد.

پیش از هر چیز ارتباطی وجود دارد میان ذات هوش مصنوعی و آگاهی حقیقی. آیا هوش مصنوعی هیچ‌وقت می‌تواند به آگاهی حقیقی انسانی دست پیدا کند؟ کاراکتر آوا می‌تواند فهم سنتی از آگاهی را به چالش بکشد و مرز میان انسان و ماشین را کمرنگ کند. در فیلم می‌بینیم که کیلب روی آوا، آزمایش تورینگ را انجام می‌دهد تا آگاهی او را بسنجد و در همین حین، پرسشی مهم مطرح می‌کند از این که موجودی آگاه، دقیقاً چگونه موجودی است؟

از طرفی دیگر،‌  پرسش مهمی که ورای همه‌ی این‌ها در «اکس ماکینا» مطرح می‌شود،‌ پرسش از اخلاقیاتِ خلق‌کردن است. اگر نیتن توانسته آوا را خلق کند، آیا کار او به پایان رسیده یا تازه این آغاز مسئولیت اوست؟ آیا اصلاً این کار اخلاقی است که موجوداتی هوشمند بسازیم فقط به این خاطر که به امیال انسانی ما رسیدگی کنند؟ این دقیقاً کاری است که نیتن می‌کند و خودش نیز با عواقب این پرسش‌ها درگیر است.

فیلم «اکس ماکینا» از منظر فلسفی،‌ فیلمی است درباره‌ی فریبکاری و روابط قدرت. این که در روابط انسانی، جایگاه آدم‌ها چه‌قدر با فریبی که همدیگر را می‌دهند بالا و پایین می‌شود. مسئله‌ی پیچیده‌ی اعتماد، میان هوش مصنوعی و انسان مطرح می‌شود که در نهایت پاسخی بسیار سرد و ناامیدکننده می‌گیرد. از طرفی دیگر، تمامی روابط توی فیلم، از ناهماهنگی قدرت میان خالق و مخلوق و نیز بین جنسیت‌ها حکایت دارند.

آزادی و خودمختاری چیزی است که آوا به دنبال آن است. انگار که اولین گام‌های یک انسان را مشاهده می‌کنیم که سعی می‌کند خودش را از بند هر خالقی جدا کند. آیا او هم مثل هر انسانی حق دارد که این گام‌ها را بردارد و فقط به نجات خودش فکر کند؟ اگر ما انسان‌ها فقط به نجات خودمان فکر می‌کنیم، پس چطور می‌شود که وقتی یک ربات اینطور فکر می‌کند، در نظر ما غیراخلاقی است؟ آیا در اخلاقیات ما، هوش مصنوعی حق ندارد اهداف و امیال خود را دنبال کند، بی آنکه انسان تاثیری رویش نگذارند؟

همین مسئله، ایده‌ای از هویت برای ربات‌ها را در پی دارد. آیا فریبکاریِ آوا بخشی از هویت اوست؟ آیا اینجا با شخصیتی اصیل طرفیم که رگه‌های شخصیتی خودش را دارد و بر اساس اصول خود – هرچند به غلط- عمل می‌کند؟

اما بخش مهمی است فیلم «اکس ماکینا» هم پرسشی است درباره‌ی وجود و انزوا و بیگانگی. آوا در تشکیلات نیتن بیگانه افتاده است. همانطور که خودِ نیتن در تشکیلات خودش تبعیدی خودخواسته را تجربه می‌کند. تمایل آوا برای این که از بند رها شود و جهان آن سوی دیوارهایی که احاطه‌اش کرده‌اند را ببیند، بحرانی وجودی را مطرح می‌کند که کاملاً انسانی است.

در نهایت، «اکس ماکینا» طیف وسیعی از پرسش‌های فلسفی را مطرح می‌کند اما پاسخی برای آن‌ها ارائه نمی‌کند و این از هوشمندی سازندگان فیلم است. با پیشرفت تکنولوژی و گسترده‌شدن فرایندهای خلق، پرسش‌هایی که در «اکس ماکینا» مطرح شده‌اند، وجوه دیگری به خود می‌گیرند و هر بار به شکل تازه‌ای مطرح می‌شوند.

فیلم اکس ماشینا

 

موخره

فیلم «اکس ماکینا» یا Ex Machina ارتباطی عمیق با زندگی ما در عصر هوش مصنوعی دارد. تمامی مسائلی که فیلم پیش می‌کشد، مسائلی‌اند که روز به روز بیشتر به وضعیت ارتباط ما با هوش مصنوعی مربوط می‌شوند.

پیش از هر چیز، فیلم از قبل شخصیت‌هایش و با اعمالی که آن‌ها انجام می‌دهد، ملاحظات اخلاقی در باب هوش مصنوعی را به موضوع اصلی تبدیل می‌کند. با پیشرفت تکنولوژی هوش مصنوعی، ملاحظات اخلاقی و نگرانی‌هایی از این دست درباره‌اش زیاد شده‌اند. «اکس ماکینا» پرسشی را طرح می‌کند در این زمینه که آیا خلق‌کردن موجودی که حس دارد و می‌فهمد از لحاظ اخلاقی توجیهی دارد و سعی می‌کند حد و حدودهای انسانی، که مرز ما را با هوش مصنوعی می‌سازند پیش چشم بیاورد.

فیلم «اکس ماکینا» رباتی انسان‌نما به نام آوا دارد که مخلوقی بسیار باهوش است و می‌تواند افکار و احساساتی پیچیده و پرپیچ و خم داشته باشد. با توجه به آنچه در ادامه‌ی این هوش سرشار در فیلم اتفاق می‌افتد، هشداری در این قصه نهفته است درباره‌ی حدودی که ما پیش می‌رویم تا موجوداتی شبیه خودمان بسازیم. شاید در نهایت اصلاً نیازی به چنین موجوداتی نباشد.

در فیلم «اکس ماکینا» لحظاتی داریم که ربات و انسان دو سر گفت‌وگویی عمیق درباره‌ی زندگی و معنای آن قرار می‌گیرند و این تصویری است همزمان باشکوه و بهت‌آور از اینکه مخلوقات انسان تا کجا می‌توانند با خود او برابری کنند.

در نهایت «اکس ماکینا» روایتی‌ است کلان‌تر از رابطه‌ی انسان و هوش مصنوعی و در دورانی که هوش مصنوعی پیشرفت خیره‌کننده‌ای به خود گرفته، دقیق‌شدن در روایت شگفت‌انگیز این فیلم می‌تواند برخی از اضطراب‌ها و نگرانی‌هایی که در مورد پیشرفت هوش مصنوعی داریم را با پرسش‌هایی دقیق‌تر، نه که حل کند، بلکه شفاف‌تر کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *