زنجیر−هایکو _صبحی که به پیشوار پاییز می رود
فروردین 30, 1397Gaspar Noé’s Climax at Cannes (Directors’ Fortnight)
فروردین 30, 1397پنجمین فیلم بلند گاسپار نوئه، به نام کلایمکس (CLIMAX)، در تاریخ 23 و 24 اردیبهشت 97 در بخش «دو هفته ی کارگردان ها» در فستیوال کن اکران گردید و مهم ترین جایزه ی این فستیوال را برنده شد. در این پست اخبار، گزارش، تصاویر، و تیزر های کلایمکس گاسپار نوئه به روز می شود.
پیش از این تصور می شد پنجمین فیلم بلند گاسپار نوئه فیلمی به نام سایکی باشد، اما اینک با اطلاعات جدیدی که سایت وایلد بانچ (شرکت پخش فیلم های گاسپار نوئه)، و همچنین خود گاسپار نوئه در صفحه ی اینستاگرام رسمی اش، منتشر کرده اند، مطمئن شده ایم فیلم کلایمکس و سایکی دو فیلم مجزا هستند، و ارتباطی به هم ندارند؛ همچنین کلایمکس زودتر از سایکی در بخش «دو هفته ی کارگردان ها» در فستیوال کن اکران شد.
[این مقاله آخرین بار در تاریخ 26 اردیبهشت 99 به روز شده]
کلایمکس گاسپار نوئه در کن
تعدادی از سایت های معتبر سینمایی، در کنار وبسایت هواداران گاسپار نوئه، در تاریخ 28 فروردین 97 خبری را راجع به پنجمین فیلم باند گاسپار نوئه منتشر کرده اند که باعث شگفتی شد. این منابع نام فیلم جدید گاسپار نوئه را کلایمکس (Climax) عنوان کردند. کلایمکس گاسپار نوئه در «دو هفته ی کارگردان ها» (به انگلیسی: Directors’ Fortnight) که بخشی جنبی، اما بسیار معتبر، از فستیوال کن است، در تاریخ 13 می (23 اردیبهشت) برای اولین بار اکران شد.
پس از اکران کلایمکس، این فیلم مورد تشویق گرم تماشاگران قرار گرفت. بلافاصله گزارش ها و نقد های مفصلی از طرف منتقدین و ژورنالیست های مختالف از مهم ترین نشریات دنیا که کلایمکس را دیده بودند منتشر شد. نشریات مهمی چون ورایتی، والچر، ایندی وایر، گاردین و خیلی های دیگر همگی از فیلمی که دیده بودند لذت بردند و از آن به عنوان یکی از بهترین آثار گاسپار نوئه یاد کردند. در ادامه ی این پست خلاصه یی از این نقد ها را بخوانید.
در پایان این دوره از فستیوال دو هفته ی کارگردان ها یکی از مهم ترین جوایز این فستیوال به نام «جایزه ی سینمای هنری» (Art Cinema Award) از طرف کنفدراسیون بین المللی سینمای هنر و تجربه (Confédération Internationale des Cinémas d’Art et d’Essai) به فیلم کلایمکس گاسپار نوئه تعلق گرفت.
در ادامه ویدیوی مراسم اهدای جوایز _که همراه است با احساساتی شدن گاسپار نوئه هنگام صحبت هایش بعد از دریافت جایزه_ به همراه ترجمه ی صحبت های گاسپار نوئه را ببینید و بخوانید:
قرار بود امروز اینجا رو ترک کنم، اما همیشه آرزو داشتم لارس فون تریه رو ملاقات کنم، و این اتفاق امروز افتاد. برای همین امروز اینجا موندم و دریافت کردن این جایزه باعث خوشحالی بیشتر شد. مراحل آماده سازی این فیلم از ژانویه شروع شد، در فوریه به مدت 2 هفته فیلم برداری کردیم، و مراحل پس تولید تا دو ماه بعد از اون طول کشید. خیلی سریع کار می کردیم تا فیلم به جشنواره ی کن برسه. این فیلم واقعن محصول کار گروهیه. می خوام این جایزه رو با گروه رقصنده هام شریک بشم. همچنین با تهیه کننده ی فیلمم و تکنیسین هایی که تلاش بسیاری برای ساختن این فیلم کردند.
واکنش منتقدین به کلایمکس گاسپار نوئه
کلایمکس باز خورد بسیار مثبتی از طرف منتقدینی _چه مرد و چه زن_ که فیلم را در برنامه ی دو هفته ی کارگردان ها دیدند دریافت کرده. اریک کان از سایت ایندی وایر این فیلم به عنوان «احتمالن بهترین فیلم نوئه تا به حال» توصیف کرده. امیلی یوشیدا از نشریه ی والچر گزارشش را با این عنوان آغاز کرده: «فیلم رقص-وحشت کلایمکس بهترین چیزی است که گاسپار نوئه از مدت ها پیش تا به حال ساخته». او همچنین در مقاله ش نوشته که «بیست دقیقه بعد از آغاز فیلم، درحالی که از لذت ضعف کرده بودم سمت دوستم خم شدم و گفتم “از اینجا به بعد دیگه گاسپار نوئه باید خیلی تلاش بکنه که از این فیلم بدم بیاد”»! پیتر برد شاو از روزنامه ی گاردین نوشته «نوئه اثر سینمایی یی با چنان شور و جسارتی ارائه کرده که در برابرش دیگر فیلم ها پیرمردانه و ملایم به نظر می آیند».
منتقدین از نحوه ی بالا رفتن شور و هیجان فیلم با رقص ها و حرکات اعضای گروه رقصی که در مکانی دور افتاده در میان جنگل مشغول تمرین اند، و به اوج رسیدن آن با نوشیدن شراب سانگریای مخلوط با ال اس دی و اتفاقات بعد از آن لذت بردند. همچنین از چرخش های آکروباتیک خاص سبک فیلم های گاسپار نوئه، همانند آن چه که در فیلم بی بازگشت (Irreversible) دیدیم به وجد آمدند (البته بدون اینکه تهوع بگیرند یا از سالن نمایش فرار کنند!) آن ها کلایمکس را به عنوان فیلمی توصیف کرده که، علی رقم صحنه های ترسناک بخش پایانی اش، فیلمی است در ثنای زندگی و غنیمت شمردن زنده بودن.
کلایمکس (Climax) یا سایکی (Psyché)؟
تقریبن 2 ماه پیش از اکران این فیلم در کن، از طرف بسیاری از سایت ها، نام پنجمین فیلم گاسپار نوئه سایکی (Psyché) عنوان شده بود (مقاله یی راجع به آن در سیناریوم نوشتم)، و قرار نبود زودتر از تابستان اکران شود. اما حالا با اخبار جدید همه چیز تغییر کرده. وبسایت ایندی وایر ادعا کرده کلایمکس نام جدید همان سایکی است، و دقیقن همان خلاصه داستان سایکی را راجع کلایمکس نوشته.
مدتی پیش، گاسپار نوئه تصاویر جدیدی در مورد فیلمش در صفحه ی اینستاگرامش گذاشت که برخی سردرگمی ها را بر طرف می کنند. یکی از این تصاویر لوگو تایپ کلمه ی «Psyché» است، همرا با این کپشن کوتاه: «تکمیلش به زمستان آینده موکول شد»
همین عکس و نوشته 2 مسئله را مشخص می کنند: یکی اینکه، دو فیلم متفاوت با نام های سایکی و کلایمکس وجود دارد؛ دوم، کلایمکس نام فیلمی است که در تاریخ 23 اردیبهشت برای اولین بار اکران می شود، درحالی که خبری از سایکی تا زمستان آینده نخواهد بود.
ضمنن گاسپار نوئه تصویری که ما برای معرفی فیلم جدیدش ساخته بودیم را در صفحه ی اینستاگرامش منتشر کرد که باعث افتخارمان شد! 😆
راجع به کلایمکس گاسپار نوئه چه می دانیم؟
حالا که قطعن مطمئن هستیم کلایمکس ارتباطی با سایکی ندارد، می توانیم مستقلن راجع به کلایمکس صحبت کنیم.
خلاصه داستان بسیار کوتاهی روی سایت وایلد بانچ منتشر شده که ترجمه ی آن می شود:
«تولد و مرگ تجربه هایی فوق العاده اند. زندگی لذتی گذراست.»
بر اساس گفته های گاسپار نوئه در مصاحبه اش با شبکه ی آرته ی فرانسه، و اطلاعاتی که در بروشور فرانسوی زبانی که همزمان با اکران کلایمکس توسط وایلد بانچ منتشر شد، معلوم است که کلایمکس فیلمی درباره ی رقص و موسیقی مدرن، و شور و از خود بی خود شدگی در اثر مصرف مواد روانگردان است.
به این ترتیب می توان همان خلاصه داستانی که قبلن برای فیلم سایکی منتشر شده بود را برای کلایمکس مجددن نقل قول کرد:
در اوسط دهه ی 90، حدود بیست نفر رقصنده ی رقص مدرن برای تمرینی 3 روزه در مکان سابق مدرسه یی شبانه روزی در قلب یک جنگل دور هم جمع می شوند تا آخرین تمرین هایشان را برای انجام یک نمایش رقص انجام دهند، و سپس پارتی و شادخواری یی با جام بزرگی از شراب اسپانیای سانگریا راه بیاندازند. اما ناگهان حالشان منقلب می شود و نوعی جنون آن ها را در تمام طول شب فرا می گیرد. آن ها شک می کنند که مبادا نوعی مخدر به آن ها خورانده شده، اما نمی دانند توسط چه کسی و چرا. خیلی زود حالت روانپریشانه ی جمعی یی که به شان دست داده با ریتم هیپنوتیک رقص و موسیقی تند غیر قابل مقاومت می شود. در حالی که برخی از آن ها احساس می کنند در بهشت هستند، اکثرشان اما حس می کنند در جهنم فرو رفته اند.
اکنون دیگر مشخص شده که خلاصه داستان کلایمکس همانی است که در بالا خواندید، ولی این سوال پیش می آید که فیلم سایکی که به گفته ی گاسپار نوئه بعدن منتشر خواهد شد درباره ی چیست؟ فعلن صحبت رسمی یی راجع به سایکی نشده است، اما از آنجا که کاراکتری در فیلم کلایمکس وجود دارد که نامش سایکی است، و از آنجا که کلمه ی سایکی (Psyche) شباهت به کلمه ی سایکه دلیک (Psychedelic) _به معنای روان گردان_ دارد، پس احتمالن گاسپار نوئه ابتدا قصد داشته نام فیلم جدیدش را سایکی بگذارد، ولی بعد به هر دلیل نظرش عوض شده. به عبارت دیگر فیلم دومی وجود ندارد!
تصاویر و تیزر کلایمکس گاسپار نوئه
تصاویر و تیزری که در ادامه می بینید به تازگی توسط وایلدبانچ (تهیه کننده ی فیلم های گاسپار نوئه) منتشر شده.
تیزر فارسی کلایمکس، ترجمه شده توسط سیناریوم:
تیزر اورجینال فرانسوی کلایمکس:
جزئیات تکنیکی کلایمکس گاسپار نوئه
بر اساس آنچه که در صفحه ی اختصاصی کلایمکس گاسپار نوئه در سایت دو هفته ی کارگردان ها منتشر شده، مدت زمان این فیلم 1 ساعت و 35 دقیقه است. گاسپار نوئه خودش فیلم نامه ی کلایمکس را بر اساس داستانی واقعی نوشته، و تدوین آن را نیز خودش بر عهده داشته.
بازیگران فیلم کلایمکس گاسپار نوئه
تقریبن همه ی بازیگران فیلم کلایمکس یا آماتور هستند و یا به عنوان نابازیگر در این فیلم به کار گرفته شده اند. همه ی اسامی یی که در ادامه مشاهده می کنید رقصنده های حرفه یی سبک های رقص مدرن (از جمله وگینگ، واکینگ، الکترو، و کرامپ) هستند به جز دو مورد Naab و Kiddy Smile که موزیسن هستند. از بین تمامی اسامی ذیل تنها سوفیا بوتیا است که سابقه ی بازیگری در چند فیلم شناخته شده را دارد. سوفیا بوتیا که کم وبیش نقش اصلی فیلم کلایمکس را به عهده داشته در فیلم های دیگری چون (2018) Fahrenheit 451 و (2017) Atomic Blonde بازی کرده. فیلم فارنهایت 451 به کارگردانی رامین بحرانی، کارگردان ایرانی-آمریکایی، همین امسال در بخش مسابقه ی اصلی فستیوال کن شرکت کرده بود.
در ادامه نام و نقش همه ی بازیگران فیلم کلایمکس را مشاهده می کنید:
سوفیا بوتلا (Sofia Boutella) در نقش سلوا (Selva)
رومن گیرمیک (Romain Guillermic) در نقش داوید (David)
سهیلا یعقوب (Souheila Yacoub) در نقش لو (Lou)
کیدی اسمایل (Kiddy Smile) در نقش ددی (Daddy)
کلود گاژان مال (Claude Gajan Maull) در نقش امانوئل (Emmanuelle)
گیزل پالمر (Giselle Palmer) در نقش گزل (Gazelle)
تیلر کسل (Taylor Kastle) در نقش تیلر (Taylor)
تئا کارلا شوت (Thea Carla Schøtt) در نقش سایکی [یا به تلفظ فرانسه پسیشه] (Psyche)
شارلین تمپل (Sharleen Temple) در نقش ایوانا (Ivana)
لئا ولاموس (Lea Vlamos) در نقش لئا (Lea)
عالیه السفیر (Alaia Alsafir) در نقش عالیه (Alaia)
کندال ماگلر (Kendall Mugler) در نقش راکت (Rocket)
لکدار دریدی (Lakdhar Dridi) در نقش رایلی (Riley)
آدرین سیسوکو (Adrien Sissoko) در نقش عمر (Omar)
مامادو باتیلی (Mamadou Bathily) در نقش بتس (Bats)
الو سیدیبه (Alou Sidibe) در نقش الو (Alou)
اشلی بیست (Ashley Biscette) در نقش اشلی (Ashley)
مونیا ناسانگار (Mounia Nassangar) در نقش مونیا (Mounia)
تیفانی او (Tiphanie Au) در نقش سیلا (Sila)
سارا بلالا (Sarah Belala) در نقش سارا (Sara)
الکساندر مورو (Alexandre Moreau) در نقش سایبورگ (Cyborg)
ناب (Naab) در نقش خودش
استراس سرپنت (Strauss Serpent) در نقش استراس (Strauss)
ونس گایو کومان (Vince Galliot Cumant) در نقش تیتو (Tito)
بروشور معرفی کلایمکس گاسپار نوئه
پیش از اکران فیلم کلایمکس در فستیوال دو هفته ی کارگردان ها، بروشور (یا به عبارتی جزوه) یی بین مدعوین و تماشاگران پخش شد که عین آن هم بر روی سایت اخصاصی فیلم کلایمکس قرار گرفت. این بروشور که به سه قسمت «چرا؟»، «چطور؟»، و «چه کسی؟» تقسیم بندی شده اطلاعات مفیدی درباره ی ماهیت و ساخته شدن این فیلم و دلایل علاقه ی گاسپار نوئه به ساختن چنین فیلمی به ما می دهد. بعد از چند روزی که صرف ترجمه ی این بروشور کرده ام، هم اکنون آماده شده و در ادامه می توانید متن کامل آن را بخوانید:
چرا؟
گاهی اتفاقاتی روی می دهد که نشانگر روحیه ی یک دوره است. این اتفاقات به یک باره، چه خود به خودی یا به هر طریق دیگری، فراگیر می شوند، تا آنجا که کار به عوامل اعمال قانون برسد. برخی از این اتفاقات سپس تبدیل به وقایع تاریخی و ماندگار می شوند. این اتفاقات بعد جدیدی پیدا می کنند: زیر ذره بین قرار می گیرند، خلاصه می شوند، تحریف می شوند، و توسط کسانی که اخبراشان را پخش و یا دریافت می کنند درک و یا نادیده گرفته می شوند. زندگی ها، چه پر افتخار یا شرم آور باشند، نهایتن به روی کاغذ می آیند، و بعد به سرعت در فراموشی جمعی محو می شوند. وجود داشتن چیزی بیشتر از یک وهم گذرا که هر یک از ما با خود به قبر می برد نیست.
وجود داشتن چیزی بیشتر از یک وهم گذرا که هر یک از ما با خود به قبر می برد نیست
وقتی زندگی نامه می خوانیم، همه چیز و نقیض همه چیز عنوان می شود. همین اتفاق در مورد یک خبر یا یک واقعه می افتد. رسانه های جدید که در 20 سال گذشته گسترش پیدا کرده اند هم رویکردی منفعاله اتخاذ کرده اند، هرچند اگر ظاهری.
انسان ها، همانند حیوانات، به دنیا می آیند، زندگی می کنند و می میرند بدون اینکه اثری ماندگار تر از یک گل داوودی در میان دشت به جا بگذارند. لذت ها و درد ها، موفقیت ها و شکست ها، حجمی مجازی را اشغال می کنند؛ ارمغانی هستند که بیرون از ذهن انسان ها وجود ندارند.
در سال 1996، یک میلیون واقعه در سر خط خبر ها قرار گرفت؛ وقایعی که امروز به فراموشی سپرده شده اند، که فردا حتا بیشتر در نسیان فرو می روند. برخی از افرادی که در آن سال زندگی می کردند و یا به دنیا آمدند هنوز در میان ما هستند. اما از میان آن دسته ی بزرگرتر افرادی که قلبشان دیگر نمی تپد، چیزی باقی نمانده، مگر: اسمی در قبرستان یا در روزنامه باطله یی مچاله شده در ته انباری.
در اوج محنتی که این واقعیت به ما وارد می کند، لذت زمان حال است که به ما امکان فراموشی این خلأ عظیم را می دهد. لذت و سرخوشی _چه سازنده و چه مخرب_ به عنوان پادزهری در برابر این خلأ عمل می کنند. عشق، هنر، رقص، مبارزه، و ورزش به نظر زمان مختصر حضور ما در زمین را توجیه می کنند. و از میان این دلمشغولی ها، آنچه که بیش از همه مرا خوشحال می کند رقص است. پس اگر قرار بود فیلمی بسازم، به نظر هیجان انگیز تر می آمد تا فیلمی درباره ی خبرهای واقعی با رقصنده هایی که مهارتشان مرا افسون می کند بسازم. با این پروژه [کلایمکس]، بار دیگر، می توانستم برخی از رویا ها و کابوس هایم را به تصویر بکشم.
با این پروژه [کلایمکس]، بار دیگر، می توانستم برخی از رویا ها و کابوس هایم را به تصویر بکشم
سال 1996، انگار همین دیشب بود؛ ولی آن موقع خبری از اینترنت و موبایل نبود، اگرچه بهترین موسیقی های امروزی در همان موقع هم وجود داشت. در فرانسه گروه دفت پانک (Daft Punk) اولین آهنگشان را منتشر کرده بودند، فیلم نفرت(La Haine) به تازگی در سینما ها اکران شده بود، و نشریه ی هارا کیری (Hara-Kiri) قطعن دیگر نمی توانست خودش را احیا کند، کشتار هایی که قاتلان حرفه یی محفل معبد خورشید (فرقه یی از تروریست های مسیحی در دهه 80 و 90 میلادی) توسط نیرو های مخفی دولت سرکوب شده بود، و افرادی بودند که رویای ساختن اروپایی قوی تر و صلح جو تر را می دیدند با وجود جنگی بدویانه که از درون آلوده اش کرده بود. جنگ ها باعث به وحود آمدن جنبش ها، تغییر جمعیت، و همچنین تغییر عقاید و سبک های زندگی می شوند… و آنچه که به آن خدا اطلاق می شود همیشه هوادار اسلحه ی قویتر است. آنچه که بوده، خواهد ماند؛ جای مثبت و منفی عوض خواهد شد، اما ماهیت قضیه همیشه همان خواهد ماند.
آنچه که به آن خدا اطلاق می شود همیشه هوادار اسلحه ی قویتر است
چطور؟
من همیشه مجذوب شرایطی بوده ام که در آن آشوب و آنارشی به یک باره فوران می کند؛ چه دعوا های خیابانی باشد، جلسه های شمنی متاثر از تکنیک های روان درمانی باشد، و یا پارتی هایی که در آن ها شادخواران در اثر مصرف بیش از حد الکل به طور جمعی کنترلشان را از دست بدهند.
همیشه مجذوب شرایطی بوده ام که در آن آشوب و آنارشی به یک باره فوران می کند
همین علاقه در مورد تصویربرداری فیلم هایم نیز وجود دارد. برای من لذت در این نهفته است که از قبل از تصویربرداری چیزی ننوشته باشم و آماده نکرده باشم، و تا جایی که امکان داشته باشد اجازه بدهم اوضاع خود به خود در برابر من پیش برود؛ درست همانند یک مستند. و هر وقت که آشوب به میان می آید من خوشحال تر می شوم، چرا که می دانم تصاویری با قدرت واقعی می سازد، که به واقعیت نزدیک ترند تا به نمایش.
به همین دلیل، به جای یک فیلم نامه ی واقعی، فقط روایتی ساده از این داستان گیرا و تاثیر گذار انتخاب کردم: تیمی از رقصندگان در ساختمانی دور افتاده برای تمرین یک اجرای رقص جمع می شوند، و بعد از آخرین تمرینشان آشوب فوران می کند. شروع از یک خلاصه داستان یک صفحه یی به من اجازه داد تا لحظات حقیقی را جمع آوری و تصاویری واقعی منتقل کنم. اگر می خواهید رقصندگان، بازیگران، یا افراد غیر حرفه یی خودشان را به طور فیزیکی و زبانی به شکلی آشوب وار ابراز بکنند، بداهه پردازی ضروری است.
به جای یک فیلم نامه ی واقعی، فقط روایتی ساده از این داستان گیرا و تاثیر گذار انتخاب کردم
در مورد رقص ها، به جز اولین صحنه که رقص پردازی شده بود، رقصندگان آزاد بودند تا خودشان را به زبان خودشان ابراز کنند، و عمومن به شکلی ناخودآگاه، به طوری که غوغای درونشان را عیان کنند. در سبک های رقصی چون وگینگ (Voguing)، واکینگ (Waacking)، یا کرامپ (Krump)، رقصندگان مهارت بدنی شان را با بداهه پردازی یی حیران کننده ابراز می کنند. با بهترین رقصندگان، این موضوع به طور ویژه یی خیره کننده می شود.
رقصندگان آزاد بودند تا خودشان را به زبان خودشان ابراز کنند، و عمومن به شکلی ناخودآگاه، به طوری که غوغای درونشان را عیان کنند
برای ایجاد فضای اعتماد و روحیه ی رقابت صحنه ها به ترتیب زمانی تصویربرداری شدند، که رقصندگان را به اجراهایی حتا روانپریشانه (سایکوتیک) تر ترغیب کرد. بر خلاف اجرا های متداول رقص، که در آن ها هر قدم از پیش تعیین شده، سعی کردم قهرمان های داستان را به سمت به وجود آوردن حالت تسخیر شدگی یی همانند آنچه که در مراسم مذهبی تجربه می شود هدایت کنم.
اگرچه به طور قطع داستان بر محور مواد روانگردان است، اما این بار نخواستم ادراک و حالت های متغیر تحت تاثیر مواد را از نقطه نظری شخصی و درونی از طریق افکت های بصری و صوتی نشان بدهم؛ بلکه خواستم تنها بر نقطه نظر بیرونی و غیر شخصی در مورد کاراکتر ها تمرکز کنم. قانون دیگر، تصویربرداری سریع و برداشت های بلند بود؛ انتخابی که با فیلمبرداری در لوکیشنی خاص مهیا شده بود. این موضوع به من اجازه داد تا تمام صحنه ها را در تنها 2 هفته در ماه فوریه ی 2018 ضبط کنم. اگر چه به هر حال لازم بود اولین صحنه ی رقص پردازی شده ی فیلم را از قبل با رقصندگان تمرین کنیم، و جهت آماده کردنشان برای سکانس های دیگر از آن ها بخواهیم تا به موسیقی هایی که برای فیلم انتخاب کرده بودیم گوش بدهند.
خواستم تنها بر نقطه نظر بیرونی و غیر شخصی در مورد کاراکتر ها تمرکز کنم
صحبت از رقص، صحبت از موسیقی است. برای ادای احترام به به دوره یی که در آن داستان اتفاق می افتد، موسیقی های استفاده شده در فیلم _چه موسیقی ملودیک و چه الکتریکی_ تاریخشان به زودتر از نیمه ی دهه ی 90 بر نمی گردد. همچنین برای ایجاد حسی آشنا در مخاطب، سعی کردیم آهنگ هایی انتخاب کنیم که برای تعداد بیشتری از مخاطبان دلنشین باشد.
چه کسی؟
از ابتدا نظر ما بر این بود که فیلم را با بهترین رقصنده هایی که می توانستیم در فرانسه پیدا کنیم یا قادر به سفر به فرانسه بودند بسازیم. با قصد ساختن فیلمی بر محور بیان بدنی، سرژ کاتوار (Serge Catoire) و من دنبال بازیگر نمی گشتیم، بلکه به جایش سالن های رقص کرامپ و وگینگ در ناحیه ی پاریس، و همچنین ویدیو های رقص در اینترنت را زیر و رو کردیم. خیلی سریع و بنابر غریزه فهمیدیم کدام رقصنده ها برای تشکیل گروه و فیلم برداری فوق العاده اند. ما ادوارد ویل (Edouard Weil) [از شرکت فیلم سازی رکت انگل] _که فردی جسور در انتخاب هایش است_ و همچنین ونسان ماراوال (Vincent Maraval) [از کمپانی وایلد بانچ] که به طور مشترک تهیه کننده ی فیلم عشق بودند را برای ساخت این فیلم کم هزینه متقاعد کردیم. طی اولین سرکشی مان به یک سالن وگینگ به عنوان مهمان لئا ولاموس (Léa Vlamos)، من دی جی و موزیسین بزرگ کیدی اسمایل (Kiddy Smile) را ملاقات کردم، که مرا به تماشای مبارزات رقص بر روی صحنه دعوت کرد. من و سرژ چنین انرژی منسجمی را در پاریس از زمان تظاهرات های خشن خیابانی زمان نوجوانی مان تا آن موقع ندیده بودیم.
دنبال بازیگر نمی گشتیم، بلکه به جایش سالن های رقص کرامپ و وگینگ در ناحیه ی پاریس، و همچنین ویدیو های رقص در اینترنت را زیر و رو کردیم
ما توانستیم با رقصندگانی که در رویایشان بودیم تماس بگیریم و با آن ها راجع به فیلمی که داستانش مشخص بود اما هنوز دیالوگ معینی نداشت صحبت کنیم. بر خلاف انتظارمان، شبکه ی آرته (Arte) به پروژه ی ما علاقه نشان داد. کیدی به عنوان پدرخوانده ی ما عمل کرد و به جای ما با تعدادی از دوستان وگینگ کارش تماس گرفت، و مهم تر از همه چیز توانست آن ها را متقاعد کند که با ما کار کنند. واضح بود که می بایست نقش دی جی ددی (DJ Daddy) را در فیلم به خود او بدهیم. در همان زمان، ایده ی تماس گرفتن با سوفیا بوتیا (Sofia Boutella) ی افسانه یی در لس آنجلس که قبلن یک بار ملاقاتش کرده بودم به ذهنم رسید، تا نقش سردسته ی تمرین رقص پردازی را به او بدهم. ویدیو هایی که او فرستاد، مثل خودش، مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد. از مدتی قبل او خودش را متعهد به بازیگری سینما کرده بود و در چند فیلم بلند هم بازی کرده بود. می دانستم که او توانایی و دیوانگی بازیگری در این نقش سخت و چند وجهی را دارد. قبل از اینکه جواب پیشنهادم را بدهد، او فردی را که فکر می کرد بهترین انتخاب برای مدیریت و هدایت تمرین رقص پردازی فیلم باشد به من پیشنهاد کرد: نینا مک نیلی (Nina McNeely). و من باز هم از او برای این پیشنهاد فوق العاده اش تشکر می کنم.
[کلایمکس]، فیلمی که داستانش مشخص بود اما هنوز دیالوگ معینی نداشت
حضور برخی از رقصندگان خاص، افراد دیگری را نیز سمت ما جذب کرد، و گروه های کوچک رقص به پیشنهاد ما جواب مثبت دادند. خیلی خوش شانس بودیم که واکر ها، کرامپر ها، و یک گروه از رقصندگان الکترو (از جمله رومن گیرمیک [Romain Guillermic] و تیلر کسل [Taylor Kastle]) را ملاقات کردیم که بلافاصله ویدیو های نمونه ی رقص های رها و بداهه وار شان را برای ما فرستادند. خوشی پشت خوشی به سراغ ما می آمد.
در ژانویه، با همه ی همکاران خوبم (از جمله بنوا دبی [Benoît Debie]، لازار پدرون [Lazare Pedron]، کن یاسوموتو [Ken Yasumoto]، رودولف شابریه [Rodolphe Chabrier]، پاسکال میر [Pascal Mayer]، فرد کامبیر [Fred Cambier]، دنیس بدلو [Denis Bedlow]، مارک بوکرو [Marc Boucrot]، تام کن [Tom Kan]، و لوران لوفروا [Laurent Lufroy]) تماس گرفتم، که برای شروع پروژه اعلام آمادگی کردند. همراه با آن ها نیروی کمکی تامس بنگالتر (Thomas Bangalter) و دو تا از دستیارانش _طراح تولید ژان ربس (Jean Rabasse)، و دستیار اول کارگردان کلر کوربتا دال (Claire Corbetta-Doll)_ هم اضافه شد.
برای فیلم برداری، یک مدرسه ی متروکه و بلا استفاده در منطقه ی ویتری پیدا کردیم. بعد توانستیم کپی رایت استفاده از آهنگ هایی که آرزویشان را داشتم به دست بیاوریم. دو روز قبل از فیلم برداری با سهیلا یعقوب (Souheila Yacoub) آکروبات و بازیگر ملاقات کردم، و برای دیگر آکروبات محشر، استراس سرپنت (Strauss Serpent)، اجازه ی کار فراهم کردیم تا از کامرون بتواند به ما بپیوندد. با تجربه های فراوانمان از حوادث غیر قابل کنترل، تصویربرداری در فضایی از شادی ادامه پیدا کرد، و بداهه پردازی های رقصندگان، چه روی استیج رقص و چه در دیالوگ های شان، همه ی ما را خیره کرد.
بداهه پردازی های رقصندگان، چه روی استیج رقص و چه در دیالوگ های شان، همه ی ما را خیره کرد
اکنون دو ماه بعد از این ماجرا ها، خوشحالیم تا این دستاورد ناقابل از واقعیت های لذت بخش و ناراحت کننده را ارائه کنیم.
تشکر های فراوان من به کسانی که ما را به وجود آوردند، و کسانی که دیگر نیستند…
بزن بریم پارتی!
-گاسپار نوئه
راجع به کلایمکس گاسپار نوئه چه می توان حدس زد؟
فیلم کلایمکس گاسپار نوئه تنها چندی پیش در برنامه ی «دو هفته ی کارگردان ها» به نمایش در آمده، و برای نقد بررسی این فیلم همچنان باید منتظر کنفرانس خبری این فیلم، و سپس گزارش های منتقد هایی که این فیلم را تماشا کرده اند بمانیم. البته متاسفانه اکران عمومی کلایمکس در فرانسه از 28 شهریور ماه آغاز خواهد شد! اما با این حال هنوز هم موضوعاتی وجود دارد که بتوان راجع به شان بحث و گفت و گو کرد.
یکی از موضوعاتی قابل تحلیل، عنوان این فیلم است. کلمه ی کلایمکس (Climax) به انگلیسی به معنای «نقطه ی اوج» است. در ادبیات به معنای نقطه ی اوج و هیجان داستان است، ولی در زندگی روزمره به اوج هیجان جنسی گفته می شود. علاوه بر آن، به طور کلی از کلمه ی Climax برای صحبت راجع به نقطه ی اوج هر چیزی استفاده می شود. با توجه به خلاصه داستانی برای سایکی منتشر شده، در آن صورت می توان حدس زد نقطه ی اوج نشئه گی و هیجان مواد روانگردان مد نظر گاسپار نوئه بوده.
به علاوه، Climax کلمه یی انگلیسی است، ولی این فیلم فیلمی فرانسوی زبان است. البته کلمه ی Climax وارد زبان فرانسه شده و با همین معنا به کار می رود، اما گاسپار نوئه انتخاب های فرانسوی تری هم برای عنوان این فیلم داشت.
+راجع به دیگر فیلم هایی که در کن 2018 اکران شدند هم در سیناریوم بخوانید.
3 دیدگاه
perfect.
لطفا اگر اینستاگرام دارید معرفی کنید;کامل و عالی بود؛ لذت بردم
خوشحالم که خوشتون اومده. اینستاگرام سیناریوم اینه: sinarium.ir@